آراج آفاق

مسجدسلیمان دیار بختیاری(mis) ، جملات کوتاه و آموزنده ،گنجینه های معنوی

آراج آفاق

مسجدسلیمان دیار بختیاری(mis) ، جملات کوتاه و آموزنده ،گنجینه های معنوی

بار الها

در پیشگاه تو ایستاده‌ام،

و دست‌هایم را به سوى تو بلند کرده‌ام،

آگاهم که در بندگى‌ات کوتاهى نموده و در فرمانبرى‌ات سستى کرده‌ام،

ولى … پروردگارم!

آن گاه که شنیدم گناهکاران را به درگاهت فرا مى‌خوانى،

و آنان را به بخشش نیکو و ثواب وعده مى‌دهى،

براى پیروى ندایت آمدم،

و به مهربانى‌هاى مهربان‌ترین مهربانان پناه آوردم.

و به وسیله پیامبرت که او را بر اهل طاعتت برترى داده، و اجابت و شفاعت را به او بخشیدى،

و به وسیله برترین زن،

و به فرزندانش، که پیشوایان و جانشینان اویند،

و به تمامى فرشتگانى که به وسیله اینان به تو روى مى‌کنند، و در شفاعت نزد تو، آنان را که خاصان درگاه تواند، وسیله قرار مى‌دهند، به تو روى مى‌آورم.

پس بر ایشان درود فرست،

و مرا از دلهره ملاقاتت در امان دار،

و مرا از خاصّان و دوستانت قرار ده،

پیشاپیش، خواسته و سخنم را آنچه سبب ملاقات و دیدن تو مى‌شود قرار دادم

اگر با این همه، خواسته‌ام را رد کنى، امیدهایم به تو به یأس مبدّل مى‌گردد،

واى بر من اگر رحمت گسترده‌ات مرا فرانگیرد .

خداوندا

خداوندا آنانکه به تو دل داده اند انسی مهربان و دوستی روشن مهر و نازنین یا فتند.
الهی آنانکه به تو تولا و بر تو توکل دارند بنای امیدشان بر پایه ای متین و محکم استوار است تویی که از پیدا و پنهانشان خبر داری و آشوب ضمیر آشفتگان را از آنها آشکار تر می بینی اسرار نگفتنی را به تو می گویند و هر چه می خواهند از تو می خواهند در جهان می گردند و زندگی را می پایند سیر آفاق     می کنند و در فضای انفس پرواز می کنند از این همه گشت و گذار و سیر و سیاحت تو را می جویند و در اعماق دریاها و اوج آسمانها تو را می طلبند.
الهی اینان در دیار غربت پراکنده اند و سخت بی کس به سر می برند جهانیان از عاشقان تو بیگانه اند و خود پرستان از سوز و گداز عاشق بی خبر. 
الهی هر دم که از وحشت تنهایی تنگ آیند با یاد تو سرگرم می گردند و با دورنمای وصال تو خوشحال و شادمان می شوند .  خوشند که شب هجران به پایان خواهد آمد و طلیعه دلنواز وصل آشکار خواهد شد همچو پرتویی که به خورشید باز میگردد و همانند قطره ای که در دریا فانی شود هستی اندک خود را در اقیانوس  بی کران وجود  محو خواهند کرد و در آغوش ابدیت فرو خواهند رفت.
الهی دامنه لغات کوتاه است دل می خروشد و جان می نالد .
پروردگارا هر آن دم که زبانم از راه نگفته ها خاموش گردد تو اسرار نا گفته ام را بدان و شکوه ام را  بی نگارش بخوان.

الهی

ای آنکه چون از تو دورم با شیوه ای دلربا مرا به سوی خود خوانی و چون به سویت رو می کنم مرا از خود می رانی .
با هر دمی چون نوزادی تازه متولد شده پا به صحنه وجود می گذاری و با دمی دیگر در قهقرای وجود گم می شوی .
گه با خروش می آیی و با خروش می روی .
و گاه به آرامی بی آنکه خود بخواهم میهمان نا خوانده می شوی و آنگاه که خوابم  با بوسه ای خاطره انگیز مرا ترک می کنی .
دلخوشم که چون از خواب برخیزم تو را در کنار خواهم گرفت و در گرمی آغوشت باز به خواب روم
اما چه آرزوی عبسی .
بودن شاه با رعیت را ممکن نیست و تو شاهی و من هنوز رعیتم .
چون نیک می نگرم هر چه بدان می رسم رد پایی از تو در آنجا می یابم ، آنچه می آفرینم با قدرت تو می آفرینم و آنچه را که در می یابم تو نشانم می دهی .
چون کوری عصا زنان در کو چه های تاریک وجود ، ترسان و لرزان قدم می زنم و تنها به بود تو در کنار خویش دلشاد و قویم .

گر چه چشمانم نابیناست اما قلبم پذیرای وجود توست.
در حیرتم که چون خود را به من عرضه کنی مرا تاب آن هست که در چشمانت بنگرم
و البته تا نرسم نبینم و تا قابل نباشم مستحق دیدار نشوم
و نمی دانم آیا تو را خواهم دید بی آنکه نظاره گر خود باشم؟
و چه صعب است و دشوار کنکاش زوایای وجود خود.
شب ها و روزها در رویا های خود غوطه وریم و تو را در میان رویا هایمان جستجو می کنیم
اندیشه می کنیم و در اندیشه گمیم.
دعا می کنیم و با اتکاء به امید یاری تو نفس می کشیم  که شاید روزی آمال و آرزوهای ما ، آنچه را که امروز و روزهای بعد در این مرحله و مراحل بعد، خلقش می کنیم را ببینیم و در آن سکنا گزینیم.
و چه زیباست ترک منزلی برای سکنا در منزلی دیگر
و ترک اینجا نه هجران است بلکه وصالیست در منزلی فاخرتر
و تو صاحب منازل بسیاری