آراج آفاق

مسجدسلیمان دیار بختیاری(mis) ، جملات کوتاه و آموزنده ،گنجینه های معنوی

آراج آفاق

مسجدسلیمان دیار بختیاری(mis) ، جملات کوتاه و آموزنده ،گنجینه های معنوی

یارب

الهی به حرمت آن نام که تو خوانی و به حرمت آن صفت که تو چنانی ، دریاب که می توانی.

الهی، عمر خود به باد کردم و بر تن خود بیداد کردم : گفتی و فرمان نکردم ، درماندم و درمان نکردم .

الهی ، عاجز و سر گردانم : نه آنچه دارم دانم و نه آنچه دانم دارم .

الهی ، اگر تو مرا خواستی ، من آن خواستم که تو خواستی .

الهی ، به بهشت و حور چه نازم : مرا دیده ای ده که از هر نظر بهشتی سازم .

الهی ، در دلهای ما جز تخم محبت مکار و بر جان های ما جز الطاف و مرحمت خود منگار و بر کشت های ما جز باران رحمت خود مبار .

به لطف ، ما را دست گیٍر و به کرم ، پای دار ، الهی حجاب ها از راه بردار و ما را به ما مگذار .

خدایا

خدایا مرا وسیله ای برای صلح وآرامش قرار  ده تا،هرجا تنفر است بذر عشق بکارم ،هرجا آزردگی است ببخشایم ،هر جا شک است ایمان داشته باشم،هرجا یاس است امید داشته باشم ،هرجا غم است شادی بنشانم ،الهی توفیقم ده که پیش از طلب همدردی ، همدردی کنم ،پیش از آنکه مرا بفهمند دیگران را درک کنم و پیش از آنکه دوستم بدارند ، دوست بدارم .      

         آمین یارب العالمین

خواهان تو

خدایا امشب دلم چه بسیار خواهان تو است ، منی که مدتهاست از تو دورم ولی تو به من نزدیک هستی . آری در دلم احساس غمی می کنم و عرقهای درشتی بر پیشانی من نقش غصه گرفته است . دوباره این تویی که به من نزدیک شدی و دستم را بر روی پله ی بالای نردبان قرار دادی این تو بودی که ترنم شادی را در رگهای من به جریان انداختی ولی در مقابل من چه کردم ؟
حتی در این لحضه هم از یاد آوری اعمالم بر خود می پیچم و چهره را در میان دستانم پنهان می کنم اما باز این تو هستی که نور رحمت خودرا از میان انگشتان من بر روی صورتم می تابانی .
در طول زندگی در راههای زیادی گام نهادم که پر خطر بود چون درآن لحظه تو در یاد م نبودی ولی در زمانی که احساس سعادت و خوشی عارفانه ای می کردم و یا زمانی که در حال فقر و نداری احساس ثروتمندی می کردم فقط به یاد تو بودم .
امشب دوباره دلم از این همه درد و رنج در حال ترک خوردن است تو را می جویم و به یادت پلک می زنم تو هیچ وقت مرا از یاد نمی بری اما این منم که در جریانهای شادی زندگیم تو را از یاد می برم اما تو حافظ من هستی .
امشب برای کسی دعا می کنم که با هیولای فقر دست به گریبان است و کفر در پشت خانه خیمه زده است
امشب برای کسی دعا می کنم که چشمانش در پشت میله های قفس در انتظار عزیزی غبار گرفته است
امشب برای کسی دعا می کنم که اشک شوق را با نگین های لباس سفیدش پیوند می زند.
و در آخر برا ی خودم که عهدم را با تو نشکنم

بار الها

در پیشگاه تو ایستاده‌ام،

و دست‌هایم را به سوى تو بلند کرده‌ام،

آگاهم که در بندگى‌ات کوتاهى نموده و در فرمانبرى‌ات سستى کرده‌ام،

ولى … پروردگارم!

آن گاه که شنیدم گناهکاران را به درگاهت فرا مى‌خوانى،

و آنان را به بخشش نیکو و ثواب وعده مى‌دهى،

براى پیروى ندایت آمدم،

و به مهربانى‌هاى مهربان‌ترین مهربانان پناه آوردم.

و به وسیله پیامبرت که او را بر اهل طاعتت برترى داده، و اجابت و شفاعت را به او بخشیدى،

و به وسیله برترین زن،

و به فرزندانش، که پیشوایان و جانشینان اویند،

و به تمامى فرشتگانى که به وسیله اینان به تو روى مى‌کنند، و در شفاعت نزد تو، آنان را که خاصان درگاه تواند، وسیله قرار مى‌دهند، به تو روى مى‌آورم.

پس بر ایشان درود فرست،

و مرا از دلهره ملاقاتت در امان دار،

و مرا از خاصّان و دوستانت قرار ده،

پیشاپیش، خواسته و سخنم را آنچه سبب ملاقات و دیدن تو مى‌شود قرار دادم

اگر با این همه، خواسته‌ام را رد کنى، امیدهایم به تو به یأس مبدّل مى‌گردد،

واى بر من اگر رحمت گسترده‌ات مرا فرانگیرد .

خداوندا

خداوندا آنانکه به تو دل داده اند انسی مهربان و دوستی روشن مهر و نازنین یا فتند.
الهی آنانکه به تو تولا و بر تو توکل دارند بنای امیدشان بر پایه ای متین و محکم استوار است تویی که از پیدا و پنهانشان خبر داری و آشوب ضمیر آشفتگان را از آنها آشکار تر می بینی اسرار نگفتنی را به تو می گویند و هر چه می خواهند از تو می خواهند در جهان می گردند و زندگی را می پایند سیر آفاق     می کنند و در فضای انفس پرواز می کنند از این همه گشت و گذار و سیر و سیاحت تو را می جویند و در اعماق دریاها و اوج آسمانها تو را می طلبند.
الهی اینان در دیار غربت پراکنده اند و سخت بی کس به سر می برند جهانیان از عاشقان تو بیگانه اند و خود پرستان از سوز و گداز عاشق بی خبر. 
الهی هر دم که از وحشت تنهایی تنگ آیند با یاد تو سرگرم می گردند و با دورنمای وصال تو خوشحال و شادمان می شوند .  خوشند که شب هجران به پایان خواهد آمد و طلیعه دلنواز وصل آشکار خواهد شد همچو پرتویی که به خورشید باز میگردد و همانند قطره ای که در دریا فانی شود هستی اندک خود را در اقیانوس  بی کران وجود  محو خواهند کرد و در آغوش ابدیت فرو خواهند رفت.
الهی دامنه لغات کوتاه است دل می خروشد و جان می نالد .
پروردگارا هر آن دم که زبانم از راه نگفته ها خاموش گردد تو اسرار نا گفته ام را بدان و شکوه ام را  بی نگارش بخوان.