آراج آفاق

مسجدسلیمان دیار بختیاری(mis) ، جملات کوتاه و آموزنده ،گنجینه های معنوی

آراج آفاق

مسجدسلیمان دیار بختیاری(mis) ، جملات کوتاه و آموزنده ،گنجینه های معنوی

پیامبر - امام حسن - امام رضا (ع )

سالروز رحلت جانگداز پیامبر گرامی و عظیم الشان اسلام حضرت رسول اکرم (ص) ، شهادت دومین اختر تابناک ولایت و امامت حضرت امام حسن مجتبی (ع) و سالروز شهادت جانسوز هشتمین گوهر درخشان آسمان ولایت و امامت، عالم آل محمد (ص) حضرت علی ابن موسی الرضا (ع) را به پیشگاه مقدس حضرت ولی عصر (عج) ، بر شیفتگان و ارادتمندان خاندان‎ عصمت‎‎ و طهارت علیهم‎‎ السلام و تمامی مسلمین جهان بویژه شما شیعیان سوگوار و گرانقدر تسلیت عرض مینمائیم. 

 محرم که یادآور حماسه ی خونین و همیشه جاویدان آزادمردان دشت کربلا بود با کوله باری از غم و اندوه به دومین ماه قمری یعنی صفر پیوست و اینک در حالی آخرین روزهای ماه صفر رو سپری می کنیم که ایام رحلت پیامبر گرامی و عظیم الشان اسلام حضرت رسول اکرم (ص) ، شهادت دومین اختر تابناک ولایت و امامت حضرت امام حسن مجتبی (ع) و سالروز شهادت جانسوز هشتمین گوهر درخشان آسمان ولایت و امامت، حضرت علی ابن موسی الرضا (ع) را در پیش رو داریم و چه دردناک است که در واپسین ایام ماه صفر اینچنین غم بزرگ و فراقی سهمگین را باید تجربه کرد ...

در سوگ حقیقت همیشه جارى :

مردى از دنیا میرود که دنیا، چشم انتظارش بود تا بیاید و دایره نبوت را در افق باز چشم‏هایش، به پایان برساند؛ مردى که دنیا چشم انتظارش نشست تا نقطه بگذارد بر انتهاى سطر پیامبرى و نامه رسالت را مُهر بنگارد با نقش نگین خاتمیت.

مردى از دنیا میرود که آخرت را همچون پنجره ‏اى دیگر بر نگاه ‏هاى بشر گشود، تا بنگرند، تا بدانند که ساحل‏ نشینان دنیا را روزنه ‏اى هست که میتواند به دریاى آخرت برساندشان؛ مردى که دنیا و آخرت را همچون دو چشم در کنار هم، همچون دو بال براى یک پرنده به تصویر کشید؛ مردى که دست‏هاى دنیا و آخرت را در دست هم گذاشت.

مردى از دنیا میرود که انسان‏ها را گره زد به وظیفه خویش؛ مردى که زیر بازوى عقل را گرفت تا برخیزد، مرهم بر زخم‏هاى معنویت نهاد تا جان بگیرد و ایمان را همچون شعله ‏اى همواره سوزان، در چراغدان جان و روان آدمى برافروخت تا از تیرگی ‏ها نهراسد و در تاریکی‏ها نمیرد. 

 

 

اینک او امتش را تنها می گذارد و از این دار فانى به سرای باقى می شتابد، او غم از رفتن ندارد، اندوه از رحلت و ترک این خاک ندارد که اگر غمى و اندوهى بر سینه اش سنگینى می کند ناراحتى و بى تابى از براى امت نوپایى است که یک مکتب الهى را پذیرفته است و به همین خاطر در مقابل دشمنان داخلى و خارجى زیادى قرار گرفته است. غمش غم امتى است که باید حرکتش را به سوى الله یک لحظه متوقف نسازد، چه رنجها که براى این حرکت متحمل نگشت و چه حرفها که از دوست و دشمن نشنید، اگر در دل همیشه به یاد و فکر امت بود بخاطر عشقى بود که به خداى امت داشت.

آرى مرغ جان، قصد پرواز از قفس تن را دارد. او که نفسش زندگى بود و امید، حرفهایش هیجان بود و تلاش، قدمها و حرکاتش زندگى ساز بود و انسان ساز، و لبخندش هر مشتاق عاشقى را به وجد می آورد. چقدر موثر و پر نفوذ سخن می گوید این رسول خدا، چقدر به انسانها عشق مى ورزد این سرور انسانها و چقدر پر جذبه است کلامش، آنگاه که از خدا سخن می گوید، آنگاه که از گرسنگان و تشنگان و بیماران و گرفتاران سخن می گوید.

اینک پدرى مهربان از دنیا می رود، پدرى بى مانند جهان را ترک می گوید، و آنگاه که بى تابى قرارى دخترش را نظاره مى کند خطاب به او چنین مى فرماید : فاطمه عزیزم، فاطمه دلبندم، فاطمه اى گوشواره عرش کبریائى، فاطمه اى گوهر پارسایى و شکیبایى، فاطمه اى محبوبه حضرت داور، فاطمه اى جان و جآنان پیامبر، فاطمه اى کفو بى کفو حیدر غصه به خود راه مده که تو اولین کسى هستى که به دیدار من می شتابى. فاطمه جان گریه این نور چشمان عزیزم حسن و حسین را آرام کن که بیش از این طاقت شنیدن این گریه ها را ندارم. به یکباره نفس ها گره مى خورد، زمان ساکت و غمگین مى ایستند، هستى از جنبش باز مى ماند ناگهان لبهاى نازنین پیامبر تکان مى خورد: بل الرفیق الا على.

سلام بر تو ای فرستاده خوبی ها، ای مهربانترین فرشته خاک. تو از ملکوت آسمان به زمین فرا خوانده شدی تا انسان را با معنای واقعی اش آشنا کنی. تو، آفتاب روشن حقیقت بودی در شام تیره، اى گرامی ترین خلق نزد پروردگار، اى آفتاب جانبخش جهان، اى روح وجود عالم، براستى کدامین قلم است که از تو، به صورتى بایسته و شایسته یاد کند ؟! و اینک در سالروز رحلت تو و شهادت فرزندان عزیزت امام حسن مجتبی (ع) و امام علی ابن موسی الرضا (ع) جز آب دیده چه داریم که نثار کنیم ؟ اى رسول حق، ای حقیقت همیشه جارى، داغ دلهاى شیفتگان معنویت و وحدانیتت را چگونه التیام بخشیم ؟!
 

 

 

روایتی از خلق نیکوی سرمدی :
ای مولود خجسته رمضان! ای بدر تمام ماه خدا! تو تنهاترین فرزند رمضانی و آسمان، در پیشگاه کرم و بخشش تو، با این همه ابرهای باران زایش، گمشده ای غریب بیش نیست. رسول رحمت، تو را بر شانه های خویش سوار می کرد و بر تو مباهات می نمود. تو ادامه محمد (ص) و کرانه علی (ع) هستی. تو دومین امام مایی و ما مُرید و دلداده تو و اینک در سالروز عروج ملکوتیت در باورمان نمی گنجد که چگونه عداوت و دشمنی را با طعم زهر به تو چشانیدند ...

باز هم مدینه بر خاک سیاه اندوه نشسته و سکوتی ژرف، همه جایش را فرا گرفته است. دوباره گرد و غبار بر دیوارهای گلین خانه ها نشسته است. باد غربت در کوچه باغ های خزان زده شهر، خود را به در و دیوار می زند و آواره مصیبت روح جاودانی صبر و کریم اهل بیت، امام مجتبی علیه السلام است. 

 

 

 

حسن علیه السلام، این سید جوانان اهل بهشت، این خلق نیکوی محمدی، این اسطوره صبر و بندگی، در آستانه رواق خون رنگ شهادت ایستاده و با جگری تفتیده از نامهربانی دشمن خانگی اش، عزم پر کشیدن تا بی کران عرش خدا را دارد.

امام حسن (ع) فرزند امیر مؤمنان علی بن ابیطالب و مادرش مهتر زنان، فاطمه زهرا (س)، دختر پیامبر خدا (ص) است. امام حسن (ع) در شب نیمه ماه رمضان سال سوم هجرت در مدینه تولد یافت. وی نخستین پسری بود که خداوند متعال به خانواده علی و فاطمه عنایت کرد.

پیامبر اکرم (ص) به حسن و برادرش حسین علاقه خاصی داشت و بارها می فرمود که حسن و حسین فرزندان من هستند. امام حسن (ع) پس از شهادت پدر بزرگوار خود به امر خدا و طبق وصیت آن حضرت، به امامت رسید و مقام خلافت ظاهری را نیز اشغال کرد و نزدیک به شش ماه به اداره امور مسلمین پرداخت. در این مدت، معاویه که دشمن سرسخت علی (ع) و خاندان او بود و سالها به طمع خلافت (در آغاز به بهانه خونخواهی عثمان و در آخر آشکارا به طلب خلافت) جنگیده بود، به عراق که مقر خلافت امام حسن (ع) بود لشکر کشید و جنگ را آغاز کرد.

امام حسن (ع) در کمالات انسانی یادگار پدر و نمونه کامل جد بزرگوار خود بود. تا پیغمبر (ص) زنده بود، او و برادرش حسین در کنار آن حضرت جای داشتند، گاهی آنان را بر دوش خود سوار می کرد و می بوسید و می بویید. از پیغمبر اکرم (ص) روایت کرده اند که درباره امام حسن و امام حسین (ع) می فرمود: این دو فرزند من، امام هستند خواه برخیزند و خواه بنشینند (کنایه از این که در هر حال امام و پیشوایند).

از خدا طلب بهشت می کرد و به او از آتش جهنم پناه می برد. چون وضو می ساخت و به نماز می ایستاد، بدنش به لرزه می افتاد و رنگش زرد می شد. سه نوبت دارائیش را با خدا تقسیم کرد و دو نوبت از تمام مال خود برای خدا گذشت. در روایات است که امام حسن (ع) در زمان خودش عابد ترین و بی اعتنا ترین مردم به زیور دنیا بود. در سرشت و طینت امام حسن (ع) برترین نشانه های انسانیت وجود داشت.

امام حسن مجتبی (ع) در تمام مدت امامت خود که ده سال طول کشید، در نهایت شدت و اختناق زندگی کرد و هیچگونه امنیتی نداشت، حتی در محدوده ی خانه نیز در آرامش نداشت. سر انجام در سال پنجاه هجری به تحریک معاویه بدست همسر خود (جعده ملعونه) مسموم، شهید و در بقیع مدفون شد.
 

فرازی از سخنان برگزیده ی امام حسن مجتبی (ع)
بی همت را مردانگی نباشد.
یقین، پناهگاه سلامت است.
تمام کردن احسان از آغاز کردن آن بهتر است.
نشانه برادری، وفاداری در سختی و آسایش است.
نخستین گام خردمندى، معاشرت نیکو با مردمان است.
فرصت به شتاب از دست مى رود و دیر به دست مى آید.
با همسایه ات به نیکی همسایگی کن تا مسلمان باشی.
احسان آن است که تاخیری در پیش و منتی در پس نداشته باشد.
هر کس احسان های خود را بر شمرد، بخشندگی خود را تباه کرده است.
بر شما باد به تفکر، که تفکر مایه حیات قلب شخص بصیر و کلید در حکمت است.
هیچ گروهی با هم مشورت نکردند، مگر آن که به راه پیشرفت خود رهنمون شدند.
خویشاوند کسی است که دوستی سبب خویشاوندی او است، اگر چه نسبش دور باشد.
 

 

 

 

 

همراه با زمزمه ی کبوتران حرم :
ای آشنای غریب، ای عصمت هشتم، ای غریب الغربا، ای شمس الشموس و ای مولای من! کوچه های نیشابور، هنوز بوی کلام عطرآگین تو را دارد. هر روز که خورشید خراسان، سینه ریز زرینش را از شوق می درد و انبوه دانه های طلایی اش از فراز آسمان بر حَرَمت می پاشد، کبوتر دل، بهانه کنان به سوی حرم تو پر می کشد و به سوی دانه های مِهری می رود که برایش می پاشی.

هوای صحن و سرای تو، پُر از زمزمه است و آسمان آکنده از ذرات لطیف حضوری است که چهره زائران خسته را می نوازد. در بارگاه تو، هیچ کس غریب نیست. سلام بر تو ای آشنای غریب! سلام بر تو، که توس، با آمدنت مدینه ایمان شد. و ما هر زمان، به بهانه ی شوق دیدارت در "مشهد" عاشقان، نگاهمان را به نگاه تو پیوند می زنیم و از دلتنگی هایمان می کاهیم.

هر سحر، به کوچه های ایوان نگاه روشنت کوچ می کنیم و چون پرنده ای غریب، به گوشه حَرَمت پناه می بریم. هر روز، در سایه سار مرقد متبرکت مویه کنان، شانه های خسته مان را می لرزانیم. هر شب، فانوس اشک هایمان را روشن می کنیم و دست های محتاج عاطفه مان را به دامان پر مهر و محبت تو می آویزیم.

و اینک خورشید، در حال غروب است و هفت ستاره روشن در آسمان، آغوش گشوده هشتمین اخترند. کبوتران بال می زنند آسمانی را که چشم هایمان سال هاست به آن دوخته شده، صدای بال کبوتران در صدای سنج عزاداران می پیچد و خواب مسموم انگورهای پیچیده بر خوشه های حادثه آشفته می شود، خورشید، ذره ذره در عطش چشم هایش رسوب می کند ...

ای تمامیت عشق و صفا، در آستانه سالروز فقدان وجود نازنینت، پرستوی دلم میل پرواز به رواق ملکوتی ات را دارد می خواهم خاک محضرت را طوطیای چشمان ناقابلم کنم و در حریم خلوتت مستانه، زمزمه شورانگیز عاشقی و رهایی را سر دهم، می خواهم خویش را به پنجره پولاد مهربانی و مروتت بیاویزم و بند دل شکسته ام را گره بزنم به صداقت و بزرگی و شرافتت، و عقیق سرخ نیایش را تقدیمت کنم. ای ضامن آهو، آهوی سرگشته کوچه های غربت و دلدادگی ام آیا ضمانت دلم را می پذیری ؟ 

 

 

 

در بند هواییم یا ضامن آهو
در فتنه رهاییم یا ضامن آهو

بی‌تاب و شکیبیم، تنها و غریبیم
بی‌سقف و سراییم، یا ضامن آهو

سرگشته‌تر از عمر، بر‌گشته‌تر از بخت
جویای وفاییم یا ضامن آهو

آلودهء بدنام فرسودهء ایام
با خود به جفاییم یا ضامن آهو

آلوده مبادا فرسوده مبادا
اینگونه که ماییم یا ضامن آهو

پوچیم و کم از هیچ هیچیم و کم از پوچ
جز نام و نشاییم یا ضامن آهو

ننگینی نامیم سنگینی ننگیم
در رنج و عناییم یا ضامن آهو

بی رد و نشانیم از دیده نهانیم
امواج صداییم یا ضامن آهو

صید شب و روزیم پابند هنوزیم
در چنگ فناییم یا ضامن آهو

مجبورِ مخیر، ابداعِ مکرر
تقدیر قضاییم یا ضامن آهو

افتاده به عصیان، تن داده به کفران
آلوده رداییم یا ضامن آهو

حیران شدهء رنج، توفان زدهء درد
دریای بُکاییم یا ضامن آهو

تو گنج نهانی ما رنج عیانیم
بنگر به کجاییم یا ضامن آهو

با رنج پیاپی در معرکهء ری
بی‌قدر و بهاییم یا ضامن آهو

رانده ز نیِستان، مانده ز میستان
تا از تو جداییم یا ضامن آهو

دلخسته و رسته از هر چه گسسته
خواهان شماییم یا ضامن آهو

با ما کرم تو ما در حرم تو
ایمن ز بلاییم یا ضامن آهو

مشتاق زیارت تا جبهه ی طاعت
بر خاک تو ساییم یا ضامن آهو

آیا بپذیری ما را بپذیری؟
در خوف و رجاییم یا ضامن آهو

مهر است و اگر قهر، شهد است و اگر زهر
تسلیم شماییم یا ضامن آهو

فریادرسی تو، عیسی نفسی تو
محتاج شفاییم یا ضامن آهو

هر چند گنهکار هر قدر سیه‌کار
بی‌رنگ و ریاییم یا ضامن آهو

ما خاک ره تو در بارگه تو
گویای ثناییم یا ضامن آهو

سوگند الستیم پیمان نشکستیم
در عهد بلاییم یا ضامن آهو

یار ضعفا تو خود ضامن ما تو
ما اهل خطاییم یا ضامن آهو

هم مسکنت ما هم مرحمت تو
مسکین غناییم یا ضامن آهو

از فقر سرودیم یا فخر نمودیم
فخر فقراییم یا ضامن آهو

در صفه مولا همراه "مصفا"
اصحاب صفاییم یا ضامن آهو

این بخت "سهیل" است، کش سوی تو میل است
در نور و ضیاییم یا ضامن آهو

زین نظم بدایع وین اختر طالع
اقبال هماییم یا ضامن آهو
 

 

ضرب المثل های به روز و مدرن شده

  • ضرب المثل های به روز و مدرن شده    

  •  
  • بیف استراگانوفه خالته، بخوری پاته نخوری پاته!

  • موش تو سوراخ نمی رفت ساید بای ساید به دمبش می بست!

  • آب در “آب سرد کن” و ما تشنه لبان می گردیم!

  • آب که سر بالا میره، قورباغه “هوی متال” میخونه!!!

  • پرادو سواری دولا دولا نمیشه!

  • نابرده رنج گنج میسر نمی شود — مزد آن گرفت جان برادر که کلاه برداری کرد

  • “کافی میت” نخورده و دهن سوخته!

  • اسکانیا(scania) بیار باقالی بار کن!

  • گر صبر کنی ز قوره، لوپ لوپ سازی!

  • پاتو از پارکتت درازتر نکن!

  • هری پاتر آخرش خوشه!

  • قربون بند کیفتم، تا کارت سوخت داری رفیقتم!

  • گیرم پاپی تو بود فاضل — از فضل پاپی تو را چه حاصل

  • ندیدیم اورانیم ولی دیدیم دست مردم!

  • ادکلن آن است که خود ببوید — نه آنکه فروشنده بگوید

  • ماکرو ویو به ماکرو ویو می گه روت سیاه!

  • بزک نمیر بهار میاد آناناس با خیار درختی میاد!

  • یا منچستریه منچستری یا رُمیه رُمی(AS Rom )

  • سرش بوی پیتزای سبزیجات میده!!!

  • آنتی بیوتیک بعد از مرگ سهراب!

نکاتی جالب برای سحر خیزی

نکاتی جالب برای سحر خیزی 

 

 

 

جایی که در آن می خوابید و صبح قرار است در آن بیدار شوید خودش می تواند یک عامل برای سحر خیزی باشد هر چند این عامل در افراد مختلف متغیر است اما مثلا داشتن یک اتاق خواب منظم و مرتب و تمیز می تواند بسیار در سحرخیز بودن شما موثر باشد و نظم این اتاق سبب شود که شما احساس کنید سر زمانی که با خود قرار گذاشته اید باید از خواب بیدار شوید.

در ادامه ی این مقاله ۲۳ نکته برای رسیدن به این عادت ذکر شده بود که در نوع خودشان جالب هستند و به نظرم اگر کسی اراده کافی داشته باشد می تواند به این نکات این عادت بسیار خوب و مفید را در خود ایجاد کند:

۱) محیط خوابتان را برای بیدار شدن مساعد کنید:
جایی که در آن می خوابید و صبح قرار است در آن بیدار شوید خودش می تواند یک عامل برای سحر خیزی باشد هر چند این عامل در افراد مختلف متغیر است اما مثلا داشتن یک اتاق خواب منظم و مرتب و تمیز می تواند بسیار در سحرخیز بودن شما موثر باشد و نظم این اتاق سبب شود که شما احساس کنید سر زمانی که با خود قرار گذاشته اید باید از خواب بیدار شوید.

۲) به اندازه کافی بخوابید:
این یکی از عوامل اصلی است که سبب می شود افراد با زود از خواب بیدار شدن مشکل داشته باشند، در اصل داشتن خواب کافی زود بیدار شدن از خواب را چندین بار آسان تر میکند.
این بدان معنی است که بایستی کمی با خودتان برای رفتن به موقع به رختخواب جدال کنید و سعی کنید بر نگرانی از دست دادن ساعات انتهایی شب و بعضا نیمه شب پایان دهید و البته جای نگرانی هم نیست می توانید این ساعات را با سحر خیزی در فردا صبح به دست بیاورید.

۳) کارهای روز بعدتان را در شب قبلش مشخص کنید:
نوشتن و یادداشت کردن کارهای مهمی که قرار است صبح بعد از بیدار شدن از خواب انجام دهید می تواند اراده شما را در سحرخیزی و شروع بی درنگ روزمرگی تان محکم تر کند. هر چه اراده قوی تری داشته باشید راحت تر می توانید سحر خیز شوید.

۴) در رختخواب مطالعه نکنید:
گذارندان چندین دقیقه در رختخواب و سعی در آرام کردن فکرتان و بدنتان بدن شما را متوجه میسازد که زمان خواب فرا رسیده است، با تمرین در این زمینه می توانید کم کم با ورود به رختخواب در کمتر از ۱۰ دقیقه به خواب بروید که البته هدف اصلی هم همین است پرداختن به کارهای جنبی مثل کتاب خواندن و غیره بیشتر باعث به هم ریختگی فکر و طولانی شدن زمان فرو رفتن به خواب خواهند شد.

۵) بلافاصله قبل از خواب چیزی نخورید:
اگر در فاصله ی زمانی کمتر از دو ساعت به خوابیدن چیزی بخورید و بعد به رختخواب بروید بدن شما درگیر هضم غذا خواهد بود و این امر می تواند در خواب شما اختلال ایجاد کند و یا اصلا زمان به خواب رفتنتان را طولانی کند.

۶) استرس را در خودتان از بین ببرید:
استرس یکی از مواردی هست که همیشه سبب کم خوابی می شود، می توان استرس را با تمرینات ویژه ی یوگا یا سعی بر کنترل نحوه ی تنفس و سایر موارد قبل از رفتن به رختخواب کاهش داد.

۷) به خودتان جایزه بدهید:
همیشه قرار نیست با این تفکر از خواب بیدار شوید که مثلا کلی کار دارید، می توانید برای خودتان در صورتی که زود از خواب بیدار شوید مواردی را به عنوان جایزه تعیین کنید، مثلا دیدن یک برنامه ی تلویزیونی صبحگاهی مورد علاقه، خوردن صبحانه یی خاص یا خوردن یک بستنی در شروع صبح یا هر چیز دیگری که می تواند برای بیدار شدن و ترک سریع رختخواب در صبح زود به شما انگیزه بدهد.

۸) نرمش های صبحگاهی:
قدری نرمش و یا ورزش خاص در شروع صبح میتواند بسیار مفید باشد، سبب گردش بهتر خون در بدن شود شما را در شروع صبح شاداب تر نماید و در نهایت روزتان را به بهترین شکل ممکن شروع کنید.

۹) در رختخواب به خودتان برای بیدار شدن دروغ نگوئید:
همیشه سعی کنید بلافاصله بعد از بیدار شدن رختخواب خودتان را ترک کنید، اینکه مثلا ۱۰ یا ۲۰ دقیقه ی دیگر از جایم بلند خواهم شد در حالی که بیدار شده اید اصلا به شما کمکی نخواهد کرد و هر چه بیشتر در زمانی که بیدار شده اید در رختخواب بمانید بدنتان تمایلش برای بازگشت به خواب عمیق بیشتر می شود.

۱۰) با پنجره های باز بخوابید:
هوای تازه برای همه ی ما خوب است و سبب می شود تا خواب عمیق تر و آرام تری داشته باشیم.

۱۱) سعی کنید با طلوع خورشید بیدار شوید:
بیدار شدن با طلوع خورشید از نظر روانشناسی باعث می شود در شروع روز بسیار سر حال تر باشید و بدنتان نیز کم کم برای بیدار شدن در این زمان خاص تبدیل به ساعت می شود.

۱۲) بر تمرین دادن بدن اصرار داشته باشید: سعی کنید همیشه راس یک ساعت خاص از خواب بیدار شوید بیدار شدن از خواب در یک ساعت خاص می تواند سبب ایجاد عادت برای بیداری در آن ساعت در بدن شود و فراموش نکنید سحرخیزی تنها یک عادت است.

۱۳) از خانه بیرون بزنید:
خروج از خانه در صبح زود پیاده روی و یا دویدن در اینگونه ساعتها بسیار لذت بخش است خصوصا که شنیدن صداهای صبحگاهی و نور خورشید در این ساعتها بدن را شاداب تر میکند و در عین حال تجربه ی این شرایط می تواند انگیزه یی باشد برای سحرخیزی در روزهای بعدی.

۱۴) به بدن خود گوش دهید:
بدن شما خیلی خوب می تواند احتیاجاتش را به شما اطلاع دهد، اگر هنگامی که صبح از خواب بیدار می شوید هنوز احساس خستگی میکنید سعی کنید شبها زودتر به رختخواب بروید بدن شما کم کم یک الگوی معین برای خوابیدن و بیدار شدن پیدا میکند و کاملا بر آن منطبق خواهد بود.

۱۵) زنگ ساعت خود را تغییر دهید:
اجازه ندهید هر روز با یک زنگ خاص و همیشگی بیدار شوید، علاوه بر اینکه این روند برای خودتان خوشایند نخواهد بود بعد از مدتی زنگ ساعتتان دیگر شما را نمی تواند بیدار کند.

۱۶) برای فردا صبح آماده باشید:
سعی کنید چیزهایی که برای فردا صبح احتیاج دارید را شب قبل آماده کنید، مثلا کیف وسائل تان، لباس هایتان و یا وسیله ی خاصی که باید همراه داشته باشید و .... در این شرایط دیگر نیازی ندارید در رختخواب به این موارد و آماده سازیشان فکر کنید.

۱۷) با رادیو بیدار شوید:
استفاده از رادیو به جای زنگ ساعت علاوه بر تنوع می تواند در بسیاری از افراد سبب ایجاد انگیزه در ترک رختخواب شود.

۱۸) از ساعات اضافی صبح بهره ببرید:
هدف از صبح زود بیدار شدن چیست؟ وقتی هر صبح زود از خواب بلند شوید مسلما در شروع بسیاری از روزهایتان یکی دو ساعت وقت آزاد و اضافی خواهید داشت که مغزتان در آن هنگام از صبح شاداب ترین ساعات و آماده ترین ساعتش را میگذارند می توانید از این ساعات استفاده ی بسیار مفیدی بکنید و بهتر است برای این ساعات برنامه ی خاصی داشته باشید در غیر اینصورت کم کم در سحرخیزی بی انگیزه می شوید.

۱۹) قرارهای مهم خود را در صبح بگذارید:
داشتن قرارهای ملاقات مهم در صبح می تواند انگیزه ی کافی به هر فردی برای بیدار شدن در صبح زود را بدهد.

۲۰) برای خودتان یک شریک مشابه پیدا کنید:
راستش در برخی موارد بد نیست برای سحر خیز شدن با یکی مثل خودتان که دوست دارد سحرخیز باشد ولی فکر میکند نمی تواند همراه شوید در این شرایط اگر هر دو واقعا برای بیدار شدن در صبح زود تصمیم گرفته باشید می توانید دراستواری بر این تصمیم در یکدیگر موثر باشید.

۲۱) به دیگران راجع به سحر خیزی خود بگوئید:
بگذارید همه ی اطرافیانتان بداند که شما صبح زود از خواب بیدار می شوید، اینکه وانمود کنید هنوز مثل گذشته هستید باعث می شوید مثل گذشته شوید!!!

۲۲) خواب های روزانه را ترک کنید:
این یک حقیقت مسلم است کسانی که در روز خواب حتی کوتاهی هم دارند برای خواب شب مشکل دارند، سعی کنید اگر به این نوع از خواب عادت دارید آن را به مرور ترک کنید چون اختلال در خواب شب یکی از علل اصلی عدم بیدار شدن در ساعت دلخواه صبح است.

۲۳) عملکرد خود را دنبال کنید:
بد نیست عملکرد خود را در زمینه ی سحرخیزی با سایتی مثل - دنبال کنید و تجزیه تحلیلش کنید تا ببینید آیا واقعا دارید به هدف خود یعنی سحرخیزی نزدیک می شوید یا دور.
با چندین روز تمرین و سعی به راحتی می توان عادت سحرخیزی را ایجاد کرد فقط کافی است این امر را به صورت یک عادت دائم در بدن ایجاد کرد یا این تمرینات و داشتن اراده در روزهای آتی زمان خواب و بیدار شدنتان دیگر دست شما نخواهد بود و بدنتان به خوبی در این موارد برای شما تصمیم میگیرد.

هفت مرحله برای خانه تکانی موفق

هفت مرحله برای خانه تکانی موفق  

 

خانه تکانی از رسوم بسیار قدیمی آماده شدن برای عید نوروز است و هرچند که آپارتمانهی کوچک و بدون پستو و انباری و زیرزمین امروزی تقریبا در تمام مدت سال نسبتا تمیز هستند، اما تمیزترین خانه ها هم مدتی مانده به نوروز، برای شگونش هم که شده از بالا تا پایین روفته و شسته و برق انداخته میشوند.


اما این روزها که کمتر کسی به صورت تمام وقت در خانه است و کار نظافت باید تدریجی انجام شود، هیچ چیز بهتر از یک روش خوب و برنامه
ریزی شده به کمک ما نمی آید. روند داشتن خانه ای تمیز، بدون نگرانی و تشویش در طی 7 مرحله به انجام میرسد:

  

1. از همین حالا شروع کنید
خانه تکانی شب عید، از کارهاییست که برخلاف اسمش نباید "شب عید" انجام شود، بلکه باید از مدتها قبل از رسیدن لحظات سال تحویل انجام شده باشد. علاوه بر کار نظافت، کارهای دیگری هم هست که باید از حالا تا آخر تعطیلات نوروزی انجام شوند: تهیه هدیه، تهیه، نوشتن و ارسال کارت تبریک، شیرینی پزی/خرید خوراکیها و در کل "خرید شب عید" و پذیرایی از مهمانها.
خوب حالا چطور برای خانه تکانی وقت بگذاریم؟ در حقیقت، داشتن خانه ای نظیف در طی تعطیلات ، به خصوص اگر از روش صحیحی استفاده
 کنید، ساده تر از چیزیست که تصور میکنید. مرحله اول؟ خانه تکانی را قبل از دوران پر تنش آخر فصل انجام دهید. به این ترتیب کار را بدون عجله و فشار روحی انجام میدهید و به اندازه کافی برای پروژه های وقت گیری مانند تغییر دکوراسیون یا برق انداختن لوازم فلزی زمان خواهید داشت.

  


2. فهرستی تهیه کنید و آن را دو مرتبه چک کنید

قبل از اینکه شروع کنید، فهرستی از تمام چیزهایی که باید تمیز شوند تهیه کنید. کارها را بر اساس هر اتاق تقسیم کنید و زمانی برای هر کار در نظر بگیرید. به این ترتیب میتوانید بسته به زمان لازم برای هر کار، حتی از زمانهای اضافه بسیار کوتاه-مانند پخش آگهی در تلویزیون- نیز استفاده کنید و مثلا چند تکه لباس را در ماشین لباسشویی بریزید. هنگامی که به تدریج هر مورد موجود در فهرست را علامت میزنید، حس بسیار خوبی به شما دست میدهد و احتمال اینکه کارتان را تمام و کمال انجام دهید بسیار بیشتر خواهد بود.


 

3. کمی اینجا و کمی آنجا

برای داشتن خانه ای تمیز و درخشان، نباید لزوما زمان متمتدی زیادی در اختیار داشته باشید. در حقیقت، خواهید دید که اختصاص دادن 30 دقیقه در روز به کار نظافت، نتایج بسیار رضایت بخشی خواهد داشت. برای مرتب کردن لوازم و خرده ریزها، یک زمان ثابت مانند قبل از خواب یا قبل از صبحانه را کنار بگذارید ، در این فاصله میتوانید به نظافت هم بپردازید، مثلا بعد از دوش صبحگاهی آینه حمام را تمیز کنید و یا کف وان را با کمی پودر یا مایع مخصوص برق بیاندازید.


 

4. گاهی میانبر زدن اشکالی ندارد

اگر تا اینجا هر توصیه ای را به جز مورد اول عملی کرده و یا به هر علت دیگر وقت کم آورده اید، نگران نشوید. بخشهای اساسی و بیرونی خانه مانند پرده ها، فرش و مبلمان- را تمیز کرده و نظافت داخل کمدها، کابینتها و قسمتهای "مخفی" را به مدتی بعد موکول کنید، اما فراموشش نکنید!


 

5. همه کارها را به تنهایی انجام ندهید

این عید، تنها عید شما نیست و تنها دوستان و خانواده شما به منزلتان نمی آیند، پس نباید تمام نظافت آنرا به تنهایی بر عهده بگیرید. در هر هفته زمان خاصی را برای نظافت اختصاص داده و کارها را با فرزندان و همسر خود تقسیم کنید. از بچه ها بخواهید که تختهای خود را مرتب کرده، اسباب بازیها و لوازم دیگر خود را جمع کرده و پس از گردگیری قفسه ها، سرجای خود بگذارند. این کار نه تنها باری از دوش شما برمیدارد، بلکه عادات خوبی به فرزندان شما می آموزد.


 

6. کارها را ساده کنید

گاهی تمیز کردن دور و اطراف یک شیءاضافه راحت تر از دور انداختن آن به نظر میرسد، اما این روش در دراز مدت کارساز نخواهد بود. با کمی نظم و ترتیب، خرده ریزها را کاهش دهید. خود را از شر هر لباسی که دیگر اندازه تان نیست یا بیش از دوسال است آنرا نپوشیده اید راحت کنید.

 هر قطعه پوشاک یا شیء ناقص –مانند لنگه جوراب، لنگه گوشواره بدلی، ظروف شکسته ای که دوباره چسبانده شده و...- را دور بیاندازید. تهیه لوازمی مانند جا کلیدی، جا کفشی و در کل وسایلی که موجب مرتب شدن خرده ریزها میشوند را در دستور کار خود قرار دهید.


 

7. خوش بگذرانید

نظافت لزوما معادل با کار سخت نیست، یک موسیقی خوب یا یک برنامه رادیویی خوب و مفید میتواند شما را با اشتیاق بیشتری به تحرک وادارد. برای خود انگیزه هایی پیدا کنید و به خود قول دهید که اگر کارهای روزانه را مطابق برنامه انجام دادید، به خود جایزه ای خواهید داد. این جایزه میتواند چیزی ساده اما دلپذیر مانند یک حمام طولانی، صرف چای و شیرینی با خانواده یا تماشای یک برنامه خوب تلویزیونی باشد

آموزه‏ هایى از پیامبر اکرم (ص)

 

 آموزه‏ هایى از واپسین روزهاى
حیات پیامبر (صلى الله علیه وآله)

 

مدتى بودى جلیس خاکیان
اینک آمد نوبت افلاکیان
مسکنت گر چند روزى بود فرش
این زمان باید کنى ماوى به عرش
لایق بزم تو نبود این مقام
حالیا زین خاکدان بیرون خرام

حضرت محمد بن عبد الله‏صلى الله علیه وآله، آخرین سفیر الهى و بزرگ رهبر جهان اسلام، در سحرگاه روز جمعه 17 ربیع الاول سال 571 میلادى در مکه مکرمه و در دامن پاک حضرت آمنه، دیده به جهان گشود . آن حضرت که قبل از تولد، پدر گرامیش را از دست داده بود، در شش سالگى شاهد درگذشت مادرش گردید . حضرت محمدصلى الله علیه وآله در 8 سالگى از وجود بزرگ حامى خود، حضرت عبدالمطلب محروم شد و به همراه تنها سرپرست‏خویش ابوطالب، دوران نوجوانى خود را سپرى کرد . پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله در 25 سالگى در حالى که به خردمندى، پاکدامنى، امانت و دانایى در میان مردم شهرت داشت‏با حضرت خدیجه ازدواج نمود، و در 40 سالگى با نزول آیاتى در غار حراء به رسالت الهى مبعوث گردید .
13 سال بعد از بعثت، در حالى که منزل آن حضرت با تدبیر سران لجوج 0و کوته‏اندیش قریش به محاصره در آمده بود، با هجرت به یثرب زندگى نوینى را آغاز کرد . بعد از اینکه رسول اکرم‏صلى الله علیه وآله به یارى خداوند متعال توطئه‏ها و نقشه‏هاى کافران را یکى پس از دیگرى خنثى کرده و موانع را از سر راه برداشت و مکتب حیاتبخش خود را در اقصى نقاط جهان گسترش داد، در سال دهم هجرت با انجام مباهله و حجة الوداع موقعیت‏خود را تثبیت نموده و در غدیر خم از طرف پروردگار متعال، امیر مؤمنان على‏علیه السلام را به جانشینى خویش برگزید . و سرانجام در 63 سالگى و در هنگام ظهر روز دوشنبه 28 صفر سال 11 هجرى قمرى، مطابق سال 633 میلادى، در منزل خود در مدینه به ملاقات معبود شتافت . حضرت على‏علیه السلام پیامبر را غسل داد و کفن نمود و به همراه سایر مسلمانان بر آن گرامى نماز گزارده و پیکر مقدس حضرت خاتم الانبیاءصلى الله علیه وآله را در منزل مسکونى‏اش به خاک سپرد . با رحلت پیامبر خاتم‏صلى الله علیه وآله، مصیبت‏بزرگى در اسلام و انحراف عمیقى در میان مسلمانان پدید آمد، که تا امروز اثر آن ضربه سهمگین پیکر اسلام و مسلمانان را مى‏آزارد .
در این فرصت‏با نقل فرازهایى حساس، از واپسین روزهاى حیات آن بزرگوار به برخى از حوادث آموزنده آخرین لحظات حیات پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله اشاره خواهیم کرد، به امید اینکه بتوانیم، با بکارگیرى رهنمودهاى راهگشاى آن بزرگوار در ردیف پیروان واقعى‏اش قرار گرفته و با عبرت‏اندوزى از حوادث آن دوران، در اعتلاى آیین نجاتبخش اسلام سهیم باشیم .

بزرگترین نگرانى پیامبرصلى الله علیه وآله
پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله تا آخرین روزهاى رحلت‏خویش از یک نگرانى و ناراحتى درونى شدیدا رنج مى‏برد . اساسا براى یک شخصیت والاى آسمانى که نتیجه تمام زحمات خود را در تداوم رهبرى آینده اسلام بوسیله فردى شایسته مى‏اندیشید، مسئله امامت و رهبرى امت اسلام، مهمترین دغدغه خاطر به شمار مى‏آمد . حضرت رسول اکرم‏صلى الله علیه وآله که از اندیشه برخى افراد فرصت‏جو و ریاست طلب در انحراف مسئله جانشینى، آگاهى داشت و از سرنوشت آن شدیدا بیمناک بود، بارها بر این مهم تصریح نموده و به جانشینى على‏علیه السلام بعد از رحلت‏خویش تاکید کرده بود . اوج این رهنمودها در حادثه غدیر بود که 70 روز قبل از رحلت آن حضرت اتفاق افتاد . در آن روز تاریخى که با حضور یکصد هزار تن از مسلمانان و بعد از نزول آیه بلاغ (1) ، وصایت و ولایت‏حضرت امیر مؤمنان على‏علیه السلام رسما اعلام گردید و با نزول آیه اکمال (2) ، این مراسم سرنوشت‏ساز پایان پذیرفت، باز هم نگرانى حضرت رسول‏صلى الله علیه وآله رفع نشد . پیامبر دوراندیش اسلام‏صلى الله علیه وآله پیش بینى مى‏کرد که در آینده‏اى نزدیک رهبرى حکومت اسلامى را عده‏اى از محور خارج کرده و افراد جاه طلب، على‏علیه السلام را از خلافت دور نموده و مسلمانان را از رهبرى آن یگانه دوران محروم کنند . بدین جهت گاهى این نگرانى خود را اظهار نموده و به على‏علیه السلام مى‏فرمود: �من مى‏ترسم اگر با آنان بر سر خلافت و رهبرى پافشارى کرده و به نزاع برخیزى، تو را به قتل برسانند .� (3)

اگر آن نامه را مى‏نوشت!
به این جهت‏حضرت رسول‏صلى الله علیه وآله در یکى از واپسین روزهاى حیات خود که در بستر بیمارى بود و برخى از سران اصحاب به عیادتش آمدند، بعد از اینکه اندکى سر به زیر انداخته و مدتى فکر نمود، رو به حاضرین کرده و فرمود: �ایتونى بدواة وصحیفة اکتب لکم کتابا لاتضلوا بعده; (4) برایم کاغذ و دواتى بیاورید، تا براى شما نامه‏اى بنویسم که بعد از آن گمراه نشوید .�
در این هنگام عمر بن خطاب بدون رعایت احترام پیامبر و با لحنى کاملا بى‏ادبانه به ساحت مقدس نبى اکرم جسارت کرده و گفت: �بیمارى بر او غلبه کرده، با داشتن قرآن ما به چیز دیگرى نیاز نداریم .� (5)
سعید بن جبیر مى‏گوید: ابن عباس با اظهار تاسف شدید از نوشته نشدن نامه پیامبر چنین مى‏گفت: �روز پنجشنبه عجب روز دردناک و مصیبت‏بارى براى مسلمانان بود!� آنگاه در حالى که از شدت ناراحتى اشک بر گونه‏هایش سرازیر بود، واقعه آن روز را توضیح مى‏داد . (6)
بدیهى است که هدف پیامبر از نوشتن نامه همان تحکیم وصایت و خلافت امیرمؤمنان على‏علیه السلام و تبیین خط رهبرى آینده جهان اسلام بود، به دلیل اینکه:
1 - نگرانى پیامبر هنوز از تثبیت رهبرى آینده رفع نشده بود و آن مسئله حیاتى دنیاى اسلام همچنان موجب دغدغه خاطر پیامبرصلى الله علیه وآله و اشتغال فکرى او محسوب مى‏شد .
2 - حضرت رسول اکرم‏صلى الله علیه وآله در این مورد فرمود: مى‏خواهم نامه‏اى بنویسم که بعد از من گمراه نشوید و این عینا همان عبارتى است که در حدیث ثقلین بکار برده است . با ملاحظه این دو حدیث مى‏توان فهمید که هدف پیامبر نوشتن چیزى محکمتر از حدیث ثقلین و حدیث غدیر در مورد رهبرى اهل بیت‏علیهم السلام بوده است .
3 - مهمتر از این، مخالفت‏سرسختانه خلیفه دوم - که به هنگام رحلت پیامبر در سقیفه بنى ساعده شوراى خلافت و رهبرى تشکیل داده و با زیر پا گذاشتن تمام گفتارها و وصیتهاى پیامبرصلى الله علیه وآله در مورد زمامدارى آینده مسلمانان تصمیم‏گیرى کرد - مى‏باشد و از شدت عصبانیت وى مى‏توان هدف پیامبر را حدس زد . (7)
4 - ابن حجر هیثمى (8) در الصوائق المحرقه روایتى نقل کرده که نشانگر تلاشهاى مکرر پیامبرصلى الله علیه وآله در آخرین لحظات زندگى بر مسئله امامت و ولایت على‏علیه السلام است . او مى‏گوید: پیامبر خداصلى الله علیه وآله در حالى که آخرین روزهاى عمر شریف خود را سپرى مى‏کرد و در اطراف او یارانش گرد آمده بودند، خطاب به آنان فرمود: اى مردم! من به زودى از میان شما خواهم رفت، آگاه باشید! من در میان شما کتاب خدا و عترتم را که اهل بیت من هستند باقى مى‏گذارم . سپس دست على‏علیه السلام را گرفته و بالا برده و فرمود: �هذا على مع القران والقران مع على لایفترقان . . . ; (9) این على همراه با قرآن و قرآن هم همراه اوست و این دو از هم جدا نمى‏شوند . . . .�

رهنمود به زمامداران
حضرت رسول‏صلى الله علیه وآله که در طول حیات و بویژه در زمان رسالت‏خود حامل وحى الهى و امین خداوند بر مردم بود و با گفتار و کردار خود احکام الهى را به مردم ابلاغ و اعلان مى‏نمود، در آخرین لحظات زندگى نیز از این سیره الهى خویش دست نکشید . آن بزرگوار با اینکه از بیمارى شدیدا رنج مى‏برد، براى آخرین بار و با زحمت تمام به میان جمعیت آمده و بر ارزشهاى اسلامى که در راه استقرار آنها هستى خویش را وقف نموده بود، تاکید کرده و بار دیگر به مسلمانان در پاسدارى از آیین اسلام سفارش نموده و هشدار داد .
پیامبرى که احترام به حقوق فردى و اجتماعى مسلمانان را در طول 23 سال به آنان آموخته و خود عملا آنرا رعایت کرده بود، در واپسین دم حیات نیز به این امر مهم همت گماشت .
شیخ صدوق مى‏گوید: حضرت خاتم الانبیاءصلى الله علیه وآله در آخرین روزهاى حیات خویش به بلال فرمود: به مردم بگو در مسجد جمع شوند . و آنگاه حضرت عمامه بر سر بست و با تکیه به کمان خویش برفراز منبر آمد و بعد از سپاس و ستایش پروردگار، خطاب به مردم فرمود: اى مسلمانان! من چگونه پیامبرى براى شما بودم؟ آیا براى هدایت و تربیت‏شما تلاش نکردم؟ آیا شما در مقابل، دندانهایم را نشکستید و پیشانیم را بر خاک نمالیدید تا اینکه خون بر چهره‏ام روان شده و محاسنم را فرا گرفت؟ آیا من از دست افراد نادان سختیها و مشقتها نکشیدم؟ ! گفتند: بلى یا رسول‏الله! تو پیامبرى صبور و شکیبا بودى و ما را از زشتیها و منکرات جلوگیرى مى‏کردى، خداوند به تو بهترین پاداش عنایت کند . پیامبرصلى الله علیه وآله فرمود: خداوند به شما هم پاداش دهد .
آنگاه رسول الله‏صلى الله علیه وآله ادامه داد: پروردگارم حکم کرده و سوگند یاد نموده که از ستم هیچ ستمکارى نگذرد، شما را به خدا هر کدام از شماها که در گردن من حقى دارید، برخیزید و دادخواهى کرده و از من قصاص کنید، چرا که قصاص دنیا در پیش من از آخرت - که در برابر فرشتگان و پیامبران خواهد بود - بهتر است .
در این هنگام مردى به نام سوادة بن قیس از آخرین صفهاى مردم برخاسته و عرضه داشت: یا رسول‏الله! پدر و مادرم فدایت‏باد، هنگامى که از سفر طائف برمى‏گشتى به استقبالت آمدم، تو سوار بر ناقه غضباء بودى و تازیانه ممشوق را در دست داشتى، وقتى خواستى تازیانه را بلند کنى و به شتر بزنى به شکم من خورد، نمى‏دانم عمدى بود یا نه؟ ! پیامبر فرمود: به خدا پناه مى‏برم بر اینکه عمدى باشد . سپس به بلال فرمود: اى بلال! برخیز، به منزل فاطمه‏علیها السلام برو و تازیانه ممشوق را بیاور .
هنگامى که بلال تازیانه را آورد، پیامبرصلى الله علیه وآله فرمود: آن مرد کجاست؟ هنگامى که آمد، حضرت فرمود: نزد من بیا و از من قصاص کن، تا راضى شوى . سوادة گفت: یا رسول‏الله شکمت را برایم برهنه کن! چون در آن هنگام شکم من برهنه بود، هنگامى که پیامبرصلى الله علیه وآله پیراهن خود را کنار زد، سواده بعد از اخذ اجازه، بر بدن مبارک پیامبر بوسه زد . رسول خداصلى الله علیه وآله فرمود: اى سوادة بن قیس! آیا مرا عفو مى‏کنى یا قصاص مى‏کنى؟ عرضه داشت: یا رسول‏الله! من شما را عفو مى‏کنم . پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله دست‏به دعا برداشته و فرمود: �اللهم اعف عن سوادة بن قیس کما عفى عن نبیک محمد; (10) خدایا از گناهان سواده بن قیس درگذر چنانکه او از پیامبرت محمد درگذشت .�

در اندیشه بیت المال
در فرهنگ اسلام بیت المال و اموال عمومى در دست‏حاکمان نوعى امانت محسوب مى‏شود و زمامداران در حکومت اسلامى موظفند در حمل و نقل و حفظ و نگهدارى و تقسیم و تخصیص بیت المال، کمال کوشش را انجام دهند و در محافظت از این مانت‏سنگین، امانتدار خوبى باشند . امیر مؤمنان على‏علیه السلام در این مورد فرمود: �والله ما هو بکد یدى ولا تراثى من الوالد ولکنها امانة اودعتها فانا اؤدیها الى اهلها; (11) به خدا سوگند! این مال (اموال حکومتى) حاصل دست رنج من و یا میراث پدرم نمى‏باشد، بلکه این امانت است و به من سپرده شده و من آنرا به اهلش مى‏رسانم .�
مطمئنا على‏علیه السلام این شیوه امانتدارى در بیت المال را از پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله آموخته بود . حضرت رسول‏صلى الله علیه وآله همچنانکه در مدت عمر خود بعنوان امانتدار مردم معروف بود، چه قبل از بعثت و چه بعد از آن، در آخرین لحظات حیات خویش بر این خصلت نیکو و پسندیده اصرار ورزیده و به مسلمانان رسم امانتدارى و به زمامداران آیین حکمرانى و عدالت گسترى را مى‏آموخت .
روش پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله در تقسیم بیت المال چنین بود که در نخستین فرصت آنرا به دست اهلش مى‏رساند و از نگهدارى و طول دادن در تقسیم آن شدیدا خوددارى مى‏کرد . براى توضیح سخن و تبیین سیره حکومتى پیامبر، نقل روایتى در این زمینه مناسب مى‏نماید:
عثمان بن عفان مى‏خواست ابى‏ذر غفارى را به علت امر به معروف و نهى از منکر و خروش بر علیه ناعدالتیهاى موجود جامعه، از مدینه به ربذه تبعید کند، بدین جهت ابوذر را در حالى که از ناتوانى بر عصایى تکیه کرده بود به دربار عثمان آوردند، ابوذر هنگام ورود، مشاهده کرد که در مقابل خلیفه، صد هزار درهم موجود است و یاران و بستگان و اطرافیانش گرد او ایستاده و با چشم طمع به آن پولها مى‏نگرند و انتظار دارند که عثمان آنها را در میان آنان تقسیم کند .
ابوذر به عثمان گفت: این پولها از کجا آمده است؟ عثمان پاسخ داد: عوامل حکومت اینها را از برخى نواحى آورده‏اند، صد هزار درهم است، منتظرم که همین مقدار هم برسد، بعد در مورد آن تصمیم بگیرم . ابوذر گفت: اى عثمان! آیا صدهزار درهم بیشتر است‏یا 4 دینار؟
عثمان گفت: خوب، معلوم است صدهزار درهم!
ابوذر گفت: اى عثمان! آیا به یاد مى‏آورى هنگامى که من و تو، با هم در یک شبى به حضور حضرت رسول اکرم‏صلى الله علیه وآله رسیدیم و آن حضرت را محزون و اندوهناک دیدیم؟ . . . آن شب گذشت، و ما صبح دوباره به حضور مبارک حضرت رسول‏صلى الله علیه وآله رسیدیم، پیامبر را با لبى خندان و چهره‏اى شادمان یافتیم، من عرض کردم: پدر و مادرم فداى تو، شب گذشته به حضورت آمدیم، غمگین و ناراحت‏بودى اما امروز تو را خندان و خوشحال مى‏بینیم، علت چیست؟ پیامبرصلى الله علیه وآله فرمود: بلى درست است، شب گذشته از بیت المال مسلمین چهار دینار نزدم بود و آن را تقسیم نکرده بودم و بیم آن داشتم که مرگم فرا رسد و حقوق مردم در گردنم باشد . اما صبح امروز آن پولها را بین اهلش تقسیم کردم و راحت‏شدم . (12)
داشتن خصلت امانتدارى و عدالت گسترى، آن حضرت را وادار مى‏کرد که در آخرین روزهاى عمر شریف خویش با همه مشکلاتى که داشت، در اندیشه بیت المال و تقسیم عادلانه آن به اهلش باشد . رسول اکرم‏صلى الله علیه وآله در حالى که در بستر بیمارى و در آستانه مرگ قرار داشت، لحظاتى چشمانش را گشود، به یادش آمد که چند دینار از بیت المال نزد یکى از همسرانش باقى مانده است . به سرعت همسرش را صدا کرده و فرمود: آنها کجاست؟ زود آنها را حاضر کن . وى دینارها را آورده و آنها را به دست مبارک پیامبرصلى الله علیه وآله داد . رسول گرامى اسلام‏صلى الله علیه وآله در حالى که آنها را در دست داشت فرمود: �ما ظن محمد بالله لو لقى الله وهذه عنده، انفقیها; (13) محمد در مورد خداوند چه خیال مى‏کند، اگر خدا را ملاقات کند و این چند دینار از بیت المال در نزدش مانده [و آنها را به اهلش نرسانیده باشد; و بعد به همسرش فرمود:] آنها را انفاق کن.�

یک درس بهداشتى
از مهمترین تعالیم مکتب اسلام، توجه به مسائل بهداشتى است . یک مسلمان طبق آموزه‏هاى پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله باید نظافت را مراعات کرده و با ظاهرى آراسته در اجتماع ظاهر شود . یکى از نکات مهم بهداشتى که شدیدا مورد توجه پیامبر اسلام‏صلى الله علیه وآله بود، مسواک کردن دندانها مى‏باشد .
به همین جهت آن حضرت همواره در موقع آماده شدن براى نماز مسواک مى‏زد (14) و به مسلمانان در این مورد تاکید فراوان داشت . حضرت خاتم الانبیاءصلى الله علیه وآله در وصایاى خود به على‏علیه السلام مى‏فرماید: �وعلیک بالسواک عند کل وضوء; (15) در هنگام هر وضو گرفتن مسواک دندانها را انجام بده .� در حدیث دیگرى فرمود: �لولا ان اشق على امتى لامرتهم بالسواک مع کل صلوة (16) ; اگر براى مسلمانان سخت نبود، فرمان مى‏دادم که همراه هر نماز مسواک کنند .�
پیامبر گرامى اسلام‏صلى الله علیه وآله حتى در آخرین لحظات زندگى خویش از مسواک کردن دست نکشید و در بستر بیمارى دندانهاى خود را پاک و پاکیزه نموده و با آن حال به ملاقات پروردگار شتافت . عبدالرحمن بن ابى‏بکر در یکى از آخرین روزهاى حیات پیامبرصلى الله علیه وآله به عیادتش آمد، او که همراه خود چوب مسواکى آورده بود، به علت علاقه زیاد آن حضرت به مسواک نمودن، آن را به پیامبرصلى الله علیه وآله تقدیم کرد و حضرت رسول اکرم‏صلى الله علیه وآله با آن مسواک نمود . (17)