آراج آفاق

مسجدسلیمان دیار بختیاری(mis) ، جملات کوتاه و آموزنده ،گنجینه های معنوی

آراج آفاق

مسجدسلیمان دیار بختیاری(mis) ، جملات کوتاه و آموزنده ،گنجینه های معنوی

ازدواج در ضرب المثل های جهان

*-*-*-*-*-*- *-*-*-*-* -*-*-*-*- *-*-*-*-* 

ازدواج در ضرب المثل های جهان
 



١-هنگام ازدواج بیشتر با گوش هایت مشورت کن تا با چشم هایت.( ضرب المثل آلمانی) 
 

 


٢ - مردی که به خاطر " پول " زن می گیرد، به نوکری می رود. ( ضرب المثل فرانسوی ) 
 

 


3- لیاقت داماد ، به قدرت بازوی اوست . ( ضرب المثل چینی )
 

 


4- زنی سعادتمند است که مطیع " شوهر" باشد. ( ضرب المثل یونانی ) 
 

 


٥- زن عاقل با داماد " بی پول " خوب می سازد. ( ضرب المثل انگلیسی ) 
 

 


٦- زن مطیع فرمانروای قلب شوهر است. ( ضرب المثل انگلیسی ) 
 

 


٧- زن و شوهر اگر یکدیگر را بخواهند در کلبه ی خرابه هم زندگی می کنند. ( ضرب المثل آلمانی ) 
 

 


٨ - داماد زشت و با شخصیت به از داماد خوش صورت و بی لیاقت . ( ضرب المثل لهستانی ) 
 

 


٩- دختر عاقل ، جوان فقیر را به پیرمرد ثروتمند ترجیح می دهد. ( ضرب المثل ایتالیایی) 
 

 


١٠ -داماد که نشدی از یک شب شادمانی و عمری بد اخلاقی محروم گشته ای .( ضرب المثل فرانسوی ) 
 

 


١١- دو نوع زن وجود دارد؛ با یکی ثروتمند می شوی و با دیگری فقیر. ( ضرب المثل ایتالیایی ) 
 

 


١٢- در موقع خرید پارچه حاشیه آن را خوب نگاه کن و در موقع ازدواج درباره مادر عروس تحقیق کن . ( ضرب المثل آذربایجانی ) 
 

 


١٣- برا ی یافتن زن می ارزد که یک کفش بیشتر پاره کنی . ( ضرب المثل چینی ) 
 

 


١٤- تاک را از خاک خوب و دختر را از مادر خوب و اصیل انتخاب کن . ( ضرب المثل چینی ) 
 

 


١٥- اگر خواستی اختیار شوهرت را در دست بگیری اختیار شکمش را در دست بگیر. ( ضرب المثل اسپانیایی) 
 

 


١٦- اگر زنی خواست که تو به خاطر پول همسرش شوی با او ازدواج کن اما پولت را از او دور نگه دار . ( ضرب المثل ترکی ) 
 

 


١٧- ازدواج مقدس ترین قراردادها محسوب می شود. (ماری آمپر) 
 

 


١٨- ازدواج مثل یک هندوانه است که گاهی خوب می شود و گاهی هم بسیار بد. ( ضرب المثل اسپانیایی ) 
 

 


١٩- ازدواج ، زودش اشتباهی بزرگ و دیرش اشتباه بزرگتری است . ( ضرب المثل فرانسوی ) 
 

 


٢٠- ازدواج کردن وازدواج نکردن هر دو موجب پشیمانی است . ( سقراط )
 

 


٢١- ازدواج مثل اجرای یک نقشه جنگی است که اگر در آن فقط یک اشتباه صورت بگیرد جبرانش غیر ممکن خواهد بود. ( بورنز ) 
 

 


٢٢- ازدواجی که به خاطر پول صورت گیرد، برای پول هم از بین می رود. ( رولاند ) 
 

 


٢٣- ازدواج همیشه به عشق پایان داده است . ( ناپلئون ) 
 

 


٢٤- اگر کسی در انتخاب همسرش دقت نکند، دو نفر را بدبخت کرده است . ( محمد حجازی) 
 

 


٢٥- انتخاب پدر و مادر دست خود انسان نیست ، ولی می توانیم مادر شوهر و مادر زنمان را خودمان انتخاب کنیم . ( خانم پرل باک ) 
 

 


٢٦- با زنی ازدواج کنید که اگر " مرد " بود ، بهترین دوست شما می شد . ( بردون) 
 

 


٢٧- با همسر خود مثل یک کتاب رفتار کنید و فصل های خسته کننده او را اصلاً نخوانید . ( سونی اسمارت) 
 

 


٢٨- برای یک زندگی سعادتمندانه ، مرد باید " کر " باشد و زن " لال " . ( سروانتس ) 
 

 


٢٩- ازدواج بیشتر از رفتن به جنگ " شجاعت " می خواهد. ( کریستین ) 
 

 


٣٠- تا یک سال بعد از ازدواج ، مرد و زن زشتی های یکدیگر را نمی بینند. ( اسمایلز ) 
 

 


٣١- پیش از ازدواج چشم هایتان را باز کنید و بعد از ازدواج آنها را روی هم بگذارید. ( فرانکلین ) 
 

 


٣٢- خانه بدون زن ، گورستان است . ( بالزاک ) 
 

 


٣٣- تنها علاج عشق ، ازدواج است . ( آرت بوخوالد) 
 

 


٣٤- ازدواج پیوندی است که از درختی به درخت دیگر بزنند ، اگر خوب گرفت هر دو " زنده " می شوند و اگر " بد " شد هر دو می میرند. ( سعید نفیسی ) 
 

 


٣5- ازدواج عبارتست از سه هفته آشنایی، سه ماه عاشقی ، سه سال جنگ و سی سال تحمل! ( تن ) 
 

 


٣٦- شوهر " مغز" خانه است و زن " قلب " آن . ( سیریوس) 
 

 


٣٧- عشق ، سپیده دم ازدواج است و ازدواج شامگاه عشق . ( بالزاک ) 
 

 


٣٨- قبل از ازدواج درباره تربیت اطفال شش نظریه داشتم ، اما حالا شش فرزند دارم و دارای هیچ نظریه ای نیستم . ( لرد لوچستر) 
 

 


٣٩- مردانی که می کوشند زن ها را درک کنند ، فقط موفق می شوند با آنها ازدواج کنند. ( بن بیکر) 
 

 


٤٠- با ازدواج ، مرد روی گذشته اش خط می کشد و زن روی آینده اش . ( سینکالویس) 
 

 


٤١- خوشحالی های واقعی بعد از ازدواج به دست می آید . ( پاستور ) 
 

 


٤٢- ازدواج کنید، به هر وسیله ای که می توانید. زیرا اگر زن خوبی گیرتان آمد بسیار خوشبخت خواهید شد و اگر گرفتار یک همسر بد شوید فیلسوف بزرگی می شوید. ( سقراط) 
 

 


٤٣- قبل از رفتن به جنگ یکی دو بار و پیش از رفتن به خواستگاری سه بار برای خودت دعا کن . ( یکی از دانشمندان لهستانی ) 
 

 


٤٤- مطیع  مرد باشید تا او شما را بپرستد. ( کارول بیکر) 
 

 


٤٥- من تنها با مردی ازدواج می کنم که عتیقه شناس باشد تا هر چه پیرتر شدم، برای او عزیزتر باشم . ( آگاتا کریستی) 
 

 


٤٦- هر چه متأهلان بیشتر شوند ، جنایت ها کمتر خواهد شد. ( ولتر) 
 

 


٤٧- هیچ چیز غرور مرد را به اندازه ی شادی همسرش بالا نمی برد، چون همیشه آن را مربوط به خودش می داند . ( جانسون ) 
 

 


٤٨- زن ترجیح می دهد با مردی ازدواج کند که زندگی خوبی نداشته باشد ، اما نمی تواند مردی را که شنونده خوبی نیست ، تحمل کند. ( کینهابارد) 
 

 


٤٩- اصل و نسب مرد وقتی مشخص می شود که آنها بر سر مسائل کوچک با هم مشکل پیدا می کنند. ( شاو) 
 

 


٥٠- وقتی برای عروسی ات خیلی هزینه کنی ، مهمان هایت را یک شب خوشحال می کنی و خودت را عمری ناراحت ! ( روزنامه نگار ایرلندی ) 
 

 


٥١ – هیچ زنی در راه رضای خدا با مرد ازدواج نمی کند. ( ضرب المثل اسکاتلندی)
 

 


٥٢ – با قرض اگر داماد شدی با خنده خداحافظی کن . ( ضرب المثل آلمانی ) 
 

 


٥٣ – تا ازدواج نکرده ای نمی توانی درباره ی آن اظهار نظر کنی . ( شارل بودلر ) 
 

 


٥٤ – دوام ازدواج یک قسمت روی محبت است و نُه قسمتش روی گذشت از خطا . ( ضرب المثل اسکاتلندی ) 
 

 


٥٥ – ازدواج پدیده ای است برای تکامل مرد. ( مثل سانسکریت ) 
 

 


٥٦ – زناشویی غصه های خیالی و موهوم را به غصه نقد و موجود تبدیل می کند . (ضرب المثل آلمانی ) 
 

 


٥٧ – ازدواج قرارداد دو نفره ای است که در همه دنیا اعتبار دارد. ( مارک تواین ) 
 

 


٥٨ – ازدواج مجموعه ای ازمزه هاست هم تلخی و شوری دارد. هم تندی و ترشی و شیرینی و بی مزگی . (ولتر )

حکایاتی چند از عبید زاکانی


حکایاتی چند از عبید زاکانی  

 

 

درِ خانه ی جحی بدزدیدند. او برفت و در مسجدی برکند و به خانه میبرد. گفتند چرا در مسجد برکنده ای؟ گفت: درِ خانه من دزدیده اند و خداوند این در، دزد را میشناسد، در را به من سپارد و در خانه خود بازستاند.




*شخصی از مولانا عضدالدین پرسید: چونست که مردم در زمان خلفا دعوی خدائی و پیغمبری بسیار می کردند و اکنون نمی کنند؟ گفت: مردمِ این روزگار را چندان ظلم و گرسنگی افتاده است که نه از خدایشان به یاد می آید و نه از پیغامبر.



*درویشی به در خانه ای رسید. پاره نانی بخواست. دخترکی در خانه بود گفت: نیست. گفت: چوبی هیمه ای. گفت: نیست. گفت: پاره ای نمک. گفت: نیست. گفت: کوزه ای آب. گفت: نیست. گفت: مادرت کجاست؟ گفت: به تعزیت خویشاوندان رفته است. گفت: چنین که من حال خانه ی شما می بینم، 10خویشاوند دیگر می باید به تعزیت شما آیند.



*خراسانی به نردبان در باغ دیگری میرفت تا میوه بدزدد. خداوند باغ برسید و گفت: در باغ من چکار داری؟ گفت: نردبان می فروشم. گفت: نردبان در باغ من می فروشی؟ گفت: نردبان از آن من است، هر کجا که خواستم میفروشم.



*شخصی دعوی نبوت کرد. پیش خلیفه اش بردند. از او پرسید که معجزه ات چیست؟ گفت: معجزه ام این که هرچه در دل شما میگذرد مرا معلوم است. چنانکه اکنون در دل همه میگذرد که من دروغ می گویم.



*ظریفی مرغی بریان در سفره ی بخیلی دید که سه روز پی در پی بود و نمیخورد. گفت: عمر این مرغ بریان بعد از مرگ درازتر از عمر اوست پیش از مرگ.



*شخصی تیری به مرغی انداخت. خطا کرد. رفیقش گفت: احسنت. تیر انداز بر آشفت که به من ریشخند می کنی؟ گفت: نه، میگویم احسنت، اما به مرغ.



*شخصی خانه ای به کرایه گرفته بود. چوبهای سقفش بسیار صدا می کرد. به خداوند خانه از بهر مرمّت آن، سخن بگشاد. پاسخ داد که چوبهای سقف ذکر خداوند می کنند. گفت: نیک است، اما میترسم این ذکر منجر به سجده شود.



*زنی که سر دو شوهر خورده بود، شوهر سیمش در مرض موت بود. بر او گریه میکرد و می گفت: ای خواجه به کجا می روی و مرا به که می سپاری؟ گفت: به شوی چهارمین.



*یکی اسبی از دوستی به عاریت خواست.. گفت: اسب دارم اما سیاه است. گفت: مگر اسب سیاه را سوار نشاید شد؟ گفت: چون نخواهم داد همین قدر بهانه بس است.



*نوشیروان، روزی به دادرسی نشسته بود. مردی کوتاه قامت فراز آمد و بانگ دادخواهی برداشت. خسرو گفت: کسی بر کوتاه قامتان ستم نتواند کرد. گفت: شهریارا، آنکه بر من ستم راند، از من کوتاهتر است. خسرو بخندید و دادش بداد.



*مردی جامه ای بدزدید و به بازار برد تا بفروشد. جامه را ازو بربودند، پرسیدند که به چند فروختی؟ گفت: به اصل مایه.



*زشت رویی در امر مذهب، با دیگری مجادله می کرد و گفتش: آیا تو بر کفر گواهی دهی؟ گفت: مگر کسی که پندارد خدا تو را در بهترین صورت بیافریده است.



*زشت رویی در آینه به زشتی خود می نگریست و می گفت: سپاس خدای را که مرا صورتی نیکو بیافرید. غلامش ایستاده بود این سخن می شنید و چون از نزد او به در آمد کسی از حال صاحبش پرسید، گفت: در خانه نشسته و بر خدا دروغ می بندد.



*مردی زنی بگرفت و به روز پنجم فرزندش زاد. مرد به بازار شد و لوح و دواتی بخرید. او را گفتند: این از چه خریدی؟ گفت: طفلی که به پنج روز زاید به سه روز مکتبی شود.





درس عبرت

درس عبرت    

 

 

روزی روزگاری پیرزن فقیری توی زباله‌ها دنبال چیزی برای خوردن می‌گشت که چشمش به یک چراغ قدیمی افتاد. آن را برداشت و رویش دست کشید. می‌خواست ببیند اگر ارزش داشته باشد، آن را ببرد و بفروشد. در همین موقع، دود سفیدی از چراغ بیرون آمد. پیرزن چراغ را پرت کرد؛ با ترس و تعجب عقب‌عقب رفت و دید که چند قدم آن طرف‌تر، یک غول بزرگ ظاهر شد. غول فوری تعظیم کرد و گفت: �نترس پیرزن! من غول مهربان چراغ جادو هستم. مگر قصه‌های جورواجوری را که برایم ساخته‌اند،‌ نشنیده‌ای؟ حالا یک آرزو کن تا آن را در یک چشم به هم زدن برایت برآورده کنم. امّا یادت باشد که فقط یک آرزو!� پیرزن که به خاطر این خوش‌اقبالی توی پوستش نمی‌گنجید،‌ از جا پرید و با خوش‌حالی گفت‌: �الهی فدات بشم مادر!� امّا هنوز جمله ی بعدی را نگفته بود که فدای غول شد و نتوانست آرزویش را به زبان بیاورد. ... و مرگ او درس عبرتی شد برای آن‌ها که زیادی تعارف می‌کنند!

تاریخچه تقلب

تاریخچه تقلب و روش های آن

 

گویند: «تقلب مفهومی‌است بس اساسی» به طوری که شاعر میگوید:

تقلب توانگر کند مرد را / تو خر کن دبیر خردمند را

تاریخچه‌ی تقلب از جایی شروع میشود که حسن کچل برای نخستین بار تن لش را تکان داد و به مکتب رفت. از بد ماجرا همان روز امتحان ماهیانه‌ی کودکان فلک بخت مکتب بود. لیک حسن از روی گشادی، چشمان چپش را بر روی ورقه‌ی همزاد انداخت تا نکتی بس ارزشمند از ورقه‌ی فوق الذکر، دشت کند. این بود که اولین تقلب تاریخ بشری زده شد. البته این تقلب با روش‌های فوق العاده ابتدایی (البته در مقابل ترفند‌های کنونی) صورت گرفت. بدین ترتیب که حسن با کلی زور زدن تن را تکان داد و خود را به بالای ورقه‌ی همزاد رسانید و خیلی راحت مطالب را دو در فرمود.

زان پس تقلب دوران طلایی خود را آغاز کرد. بدین ترتیب که گسترش یافت و مصادیقی متفاوت پیدا کرد. از جمله تقلب‌های رایج تقلبات سر امتحان، دو در کردن غذا از سلف، تقلب در اتو زدن، تقلب در شماره دادن، تقلب در مخ زنی، تقلب در بازی (که از آن به جر زنی تعبیر میشود) را می‌شود نام برد.
 


حال روش هایی از تقلب در امتحانات را به نظرتان می‌رسانیم:
 


روش های نوشتاری:
 


1- نوشتن روی کف پا، پس کله، پشت گوش و... 
 


2- نوشتن روی میز، پشت نیمکت، زیر نیمکت، پشت مانتوی دختر جلویی و...
 


3- نوشتن روی دستمال دماغی، پاکت نامه و...
 


4- نوشتن و لوله کردن تقلب و جاسازی آن در سوراخ‌های مختلفی از جمله دماغ، دهن، فک پایین، دریچه‌ی آئورت و ...
 


روش های با کلاسی:
 


1- استفاده از ماشین حسابهای مهندسی
 


2- استفاده از آیینه، موچین، لوازم آرایش، فیلم، عکس
 


روش های جوادی:
 


1- خر نمودن یک فقره بچه خرخون 
 

 


2- خم کردن سر به روی ورقه‌ی طرف به صورت تابلو.
 

 


3- روش بویایی:خودتان ماسک بزنین و یک بوی گند از خودتان در بکنین تا مراقب، جرات نزدیک شدن به شما را نکند.
 

 


4- روش شیمیایی:بدین معنی که مراقب را با انواع و اقسام مواد شیمیایی از هستی ساقط کنید و بعد با خیال راحت دست به کار شوید. 



توجه:

اگر در این امر تبحر کافی ندارید اصلا سمت این کار نروید که عواقبی جز ضایع شدن، اخراج شدن و تابلو شدن ندارد

نمایشگاه دیدنی کیک عروسی در کویت