آراج آفاق

مسجدسلیمان دیار بختیاری(mis) ، جملات کوتاه و آموزنده ،گنجینه های معنوی

آراج آفاق

مسجدسلیمان دیار بختیاری(mis) ، جملات کوتاه و آموزنده ،گنجینه های معنوی

ضرب المثل

قصد دارم ضرب‌المثل‌هایی را که با یکی از حروف الفبا شروع می‌شود، برایتان شرح دهم و معنایش را تفسیر کنم، آنچنان که روحتان شاد شود.

آب که از سر گذشت، چه یک وجب چه صد وجب

یعنی شما یک روزی (روزش مهم نیست) می‌روی در یک انتخاباتی به یک نفری یک رأیی می‌دهی. بعد به هر حال یک نفر دیگر رأی می‌آورد، دیگر هی غر نزن که چرا فلان کس شد وزیر مثلاً علوم یا مثلاً چرا وزیر آموزش و پرورش در برابر سؤال‌های موهن واکنش مناسب نشان نداد یا چرا وزیر کشور یه چوپان بی سواده یا چرا مسکن قیمتش چند برابر شد یا چرا سیب‌زمینی... این حرف‌ها را ول کن، به قول معروف آب که از سر گذشت، چه یک وجب چه صد وجب. خوب فهمیدین معنی این ضرب‌المثل رو؟

آب به آب شدن

این ضرب‌‌المثل می‌تواند معانی بدی هم داشته باشد که ما با آن کاری نداریم! اما قبول کنید که برای هر چیزی اگر کوشش کنیم، می‌توانیم معانی خوبی هم پیدا کنیم. ما البته مدت‌ها گشتیم و راستش یک معنی قابل چاپ پیدا نکردیم. خوشحال می‌شویم اگر شما پیدا کردید برای ما بفرستید!

آب که سر بالا بره قورباغه ابوعطا می‌خونه

یک روز در ولایتی دوردست در حدود 123 سال پیش یک اتفاقاتی افتاد که اوضاع کلاً عوض شد و به هم ریخت و وضعیت به گونه‌ای شد که علمای جامعه‌شناسی به آن می‌گویند: «کی به کیه». در چنین شرایطی که طبق گفته آگاهان و براساس آمار مندرج در نشریات آن زمان هیچ سگی صاحبش را شناسایی نمی‌کرد، یک عده که تا دیروز در محله پشمک‌فروشی‌ها یخمک تبلیغ می‌کردند، شدند رئیس دایره حمل و نقل برون دهِ شرکت‌های آفت‌زدایی و حومه، و مجال اظهارنظرهای عجیب پیدا کردند، طوری که عقل کن فیکون می‌شد بدفرم. حکما سه شب و سه روز فکر کردند و به جای آن‌که آن وضعیت را چاره کنند، برایش ضرب‌المثل درست کردند!

آسته برو آسته بیا که گربه شاخت نزنه

الاغ، طنز ننویس! با این اوضاع و احوال دیوانه‌ای طنز می‌نویسی؟! یعنی این‌که با ملاحظه حرکت کن تا مشکلی از هیچ جهت برایت پیش نیاید. گویا در قدیم گاوها خیلی سرشان شلوغ بوده و گربه‌ها به جایشان به مردم شاخ می‌زده‌اند. حالا این‌که این وظیفه طی چه فرایندی به گربه‌ها محول شده بوده خیلی مشخص نیست. راستش مهم هم نیست، چرا که مهم‌تر از آن شیوه حرکت است. پیام اخلاقی این ضرب‌المثل این است که داداش من مواظب خودت باش، از ما گفتن بود!

آمد زیر ابروش رو برداره، چشمش رو کور کرد

شهین دست طلا! گویا این کار را یک خانمی که آرایشگر قابلی بوده و عروس هم درست می‌کرده دو میلیون تومن، مانیکور پدیکورش هم حرف نداشته، تهِ شینیون بوده، های‌لایت می‌کرده بیست، حتی بنا به بعضی روایات معروف بوده به شمسی پن‌کیک، انجام داده و به کسی که زیر دستش نشسته بوده صدمات جبران‌ناپذیری زده. البته معنی و محتوای این ضرب‌المثل‌ خیلی به مرغوبیت ریمل یا انواع رژلب مربوط نمی‌شود و قطعاً به چیزهای دیگری مربوط است، اما این‌که چرا ما فقط به همین بخش گیر داده‌ایم معلوم نیست!

آش نخورده و دهن سوخته

ساده معنی کنم یعنی این‌که شما به یک مهمانی دعوت می‌شوید، بعد با دوستان راهی می‌شوید، دم در منزلی که مهمانی در آنجا برپاست (چه جور هم برپاست!) متوجه می‌شوید که آنجا برای شما مناسب نیست، چرا که همه به آقایی شما نیستند و حتی احتمالاً چند فقره خانم هم در مهمانی هستند که شاید پوشش آنها خیلی معقول هم نباشد و شایدتر حرکاتشان هم به شکل موزون یا ناموزون زیاد باشد و ... (بقیه توضیح با خودتان) خب شما داخل نمی‌شوید (مثلاً) و همان دم در می‌خواهید برگردید که می‌ریزند و همه از جمله شما را که اصلاً نرفته‌اید می‌گیرند، خب اگر به آن حالت آش نخورده و دهن سوخته نمی‌گویند، پس چه می‌گویند؟!

آب دست یزید افتادن

امروزی‌اش می‌شود این‌که کارت سهمیه‌بندی بنزینت بیفتد دست کسی که با تو میانه خوبی ندارد. خلاصه وضعیت خوبی نیست و سخت است که آدم در مورد یک وضعیت توضیح بدهد. مثل صفحه طنزی می‌ماند که افتاده باشد زیردست مدیرمسئول! می‌فهمید که؟!

آن‌قدر بایست که زیرپایت علف سبز شود

دیروز یک مرد 50 ساله در حالی که فریاد می‌زد من شش ماه است که بیکار شده‌ام، خودش را زیر چرخ‌های مترو انداخت و مرد. سیب‌زمینی امسال به کیلویی 1500 تومن رسید. گرانی میوه بیداد می‌کند. مسکن وضعیت فاجعه‌باری دارد... حالا تو منتظری تا وضع اقتصادی خوب شود؟ پس آن‌قدر بایست تا زیر پایت علف سبز شود. شیرفهم شد؟!

آن ممه را لولو برد

بله، خب، البته... ای بی‌ادب‌ها! منظور آن نیست، منظور این است که ... نه، خب چرا به ماجرا به آن شکل نگاه می‌کنید... از «ماجرا» منظور بدی نداشتم. اصلاً بگذارید یک جور دیگر مطرح کنیم. معنای واقعی این ضرب‌المثل این است که آن عضو شیردهی را انسان‌های کریه و خوفناکی با خود به نقطه نامعلومی منتقل کرده‌اند. از کسانی که از نامبرده اطلاعی دارند خواهش می‌کنیم ما را مطلع سازند و جمعی را از نگرانی رهایی بخشند.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد