آراج آفاق

مسجدسلیمان دیار بختیاری(mis) ، جملات کوتاه و آموزنده ،گنجینه های معنوی

آراج آفاق

مسجدسلیمان دیار بختیاری(mis) ، جملات کوتاه و آموزنده ،گنجینه های معنوی

عید غدیر خم

 

 

اینجا برکــه نیست، دریای جوشان غدیـــر است !


عید سعید غدیرخم، عید اکمال نعمت دین، عید برگزیده شدن فخر بشریت
علی به امامت و زعامت امت، سالروز اتمام نعمات و هنگامه اعلان وصایت
و ولایت امیرالمومنین علیه السلام بر شیعیان و پیروان ولایت
بویژه شما اعضای گرانقدر گروه پرشین استار خجسته باد 


آفتاب داغ نیمروز هجدهم ماه ذى الحجه بر سرزمین غدیر خم به شدت مى تابید و گروه انبوهى که تاریخ تعداد آنها را از هفتاد هزار تا صد و بیست هزار ضبط کرده است در آن محل به فرمان پیامبر خدا فرود آمده بودند و در انتظار حادثه تاریخى آن روز به سر مى بردند، در حالى که از شدت گرما رداها را به دو نیم کرده، نیمى بر سر و نیم دیگر را زیرپا انداخته بودند. در آن لحظات حساس، طنین اذان ظهر سراسر بیابان را فرا گرفت و نداى تکبیر مؤذن بلند شد. مردم خود را براى اداى نماز ظهر آماده کردند و پیامبر نماز ظهر را با آن اجتماع پرشکوه، که سرزمین غدیر نظیر آن را هرگز به خاطرنداشت، بجا آورد و سپس به میان جمعیت آمد و بر منبر بلندى که از جهاز شتران ترتیب یافته بود قرار گرفت و با صداى بلند خطبه اى به شرح زیر ایراد کرد:

ستایش از آن خداست. از او یارى مى خواهیم و به او ایمان داریم و بر او توکل مى کنیم و از شر نفسهاى خویش و بدى کردارهایمان به خدایى پناه مى بریم که جز او براى گمراهان هادى و راهنمایى نیست. خدایى که هر کس را هدایت کرد براى او گمراه کننده اى نیست. گواهى مى دهیم که خدایى جز او نیست و محمد بنده خدا و فرستاده ی اوست.

هان اى مردم، نزدیک است که من دعوت حق را لبیک گویم و از میان شما بروم. و من مسئولم و شما نیز مسئول هستید. درباره من چه فکر مى کنید؟

یاران پیامبر گفتند:
گواهى مى دهیم که تو آیین خدا را تبلیغ کردى و نسبت به ما خیر خواهى و نصیحت کردى و در این راه بسیار کوشیدى خداوند به تو پاداش نیک بدهد.

پیامبر اکرم (ص), وقتى مجدداً آرامش بر جمعیت حکمفرما شد، فرمود: آیا شما گواهى نمى دهید که جز خدا، خدایى نیست و محمد بنده خدا و پیامبر اوست؟ بهشت و دوزخ و مرگ حق است و روز رستاخیر بدون شک فرا خواهد رسید و خداوند کسانى را که در خاک پنهان شده اند زنده خواهد کرد؟

یاران پیامبر گفتند: آرى، آرى، گواهى مى دهیم.

پیامبر (ص) ادامه داد: من در میان شما دو چیز گرانبها به یادگار مى گذارم، چگونه با آنها معامله خواهید کرد؟ ناشناسى پرسید: مقصود از این دو چیز گرانبها چیست ؟

پیامبر (ص) فرمود: ثقل اکبر کتاب خداست که یک طرف آن در دست خدا و طرف دیگرش در دست شماست. به کتاب او چنگ بزنید تا گمراه نشوید. و ثقل اصغر عترت و اهل بیت من است. خدایم به من خبر داده که دو یادگار من تا روز رستاخیر از هم جدا نمى شوند.

هان اى مردم، بر کتاب خدا و عترت من پیشى نگیرید و از آن دو عقب نمانید تا نابود نشوید.
در این موقع پیامبر (ص) دست حضرت على (ع) را گرفت و بالا برد، تا جایى که سفیدى زیر بغل او بر همه مردم نمایان شد و همه حضرت على (ع) را در کنار پیامبر دیدند و او را به خوبى شناختند و دریافتند که مقصود از این اجتماع مسئله اى است که مربوط به حضرت على (ع) است و همگى با ولع خاصى آماده شدند که به سخنان پیامبر (ص) گوش فرا دهند.

پیامبر فرمود: هان اى مردم، سزاوارترین فرد بر مؤمنان از خود آنان کیست؟

یاران پیامبر پاسخ دادند:خداوند و پیامبر او بهتر مى دانند.

پیامبر (ص) ادامه داد: خداوند مولاى من و من مولاى مؤمنان هستم و بر آنها اوز خودشان اولى و سزاوارترم. هان اى مردم، 'هر کس که من مولا و رهبر او هستم، على هم مولا و رهبر اوست'.

رسول اکرم (ص) این جمله آخر را سه بار تکرار کرد و سپس ادامه داد: پروردگارا, دوست بدار کسى را که على را دوست بدارد و دشمن بدار کسى را که على را دشمن بدارد. خدایا، یاران على را یارى کن و دشمنان او را خوار و ذیل گردان. پروردگارا، على را محور حق قرار ده.

سپس افزود: لازم است حاضران به غایبان خبر دهند و دیگران را از این امر مطلع کنند.

هنوز اجتماع با شکوه به حال خود باقى بود که فرشته وحى فرود آمد و به پیامبر گرامى (ص) بشارت داد که خداوند امروز دین خود را تکمیل کرد و نعمت خویش را بر مؤمنان بتمامه ارزانى داشت.
الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتى و رضیت لکم الاسلام دیناً "سوره مائده، آیه 3".

در این لحظه، صداى تکبیر پیامبر (ص) بلند شد و فرمود: خدا را سپاسگزارم که دین خود را کامل کرد و نعمت خود را به پایان رسانید و از رسالت من و ولایت على، پس از من خشنود شد.

پیامبر از جایگاه خود فرود آمد و یاران او، دسته دسته، به حضرت على (ع) تبریک مى گفتند و او را مولاى خود و مولاى هر مرد و زن مؤمنى مى خواندند. در این موقع حساس بن ثابت، شاعر رسول خدا، برخاست و این واقعه بزرگ تاریخى را در قالب شعرى با شکوه ریخت و به آن رنگ جاودانى بخشید. از چکامه معروف او فقط به ترجمه دو بیت مى پردازیم :

پیامبر به حضرت على فرمود:برخیز که من تو را به پیشوایى مردم و راهنمایى آنان پس از خود برگزیدم. هر کس که من مولاى او هستم، على نیز مولاى او است. مردم ! بر شما لازم است از پیروان راستین و دوستداران واقعى على باشید.
فمن کنت مولاه فهذا ولیه فکونوا له اتباع صدق موالیا

آنچه نگارش یافت خلاصه ای از این واقعه بزرگ تاریخى بود که در مدارک دانشمندان اهل تسنن وارد شده است که البته در کتابهاى شیعه این واقعه به طور گسترده تر بیان شده است.  

 

 

برکــه سرشــار هدایــت
عید غدیر است و جهان در سرور
کون و مکان غرق نشاط است و نور

بانگ طربخوانى کروبیان
سوى زمین مى رسد از آسمان

شیعه کند فخر بر اهل زمین
زانگه بود در صف اهل یقین

اهل یقینى که مرامش ولاست
در نظرش آل على مقتداست

اى شرف اهل ولایت، غدیر!
برکه سرشار هدایت، غدیر!

آب حیاتى که سکندر نیافت
آن تویى و سوى تو باید شتافت

زمزم و کوثر ز تو کى بهترند؟
آبروى خویش ز تو مى خرند

خلقت گیتى چو خدا مى نمود
منبع آن از رشحات تو بود

این که کند زنده همه چیز آب
زاب غدیر است نه از هر سراب

از ازل این برکه به جا بوده است
آینه لطف خدا بوده است

بر لب این برکه باغ بهشت
دست ملایک گل آدم سرشت

برکه نه، بل قلزم آب حیات
بر لب آن کشتى اهل نجات

بر لب این برکه وضو کرد عشق
آبروى خویش از او کرد عشق

قطره اى از آنکه ز دستش گریخت
خون شهیدان شد و بر خاک ریخت

حرمت این برکه ندانست کس
جز نبى و نایب ایشان و بس

آوخ اگر معرفتى خلق داشت
کى به خود این برکه فرو مى گذاشت؟

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد