آراج آفاق

مسجدسلیمان دیار بختیاری(mis) ، جملات کوتاه و آموزنده ،گنجینه های معنوی

آراج آفاق

مسجدسلیمان دیار بختیاری(mis) ، جملات کوتاه و آموزنده ،گنجینه های معنوی

فشار سنج و ارتفاع یک ساختمان

 فشار سنج و ارتفاع یک ساختمان

 

دانشجویی سر امتحان فیزیک به سوال زیر برخورد کرد:
"چگونه می توان با استفاده از یک فشارسنج ارتفاع یک ساختمان را حساب کرد"؟
او جواب زیر را برای این سوال نوشت:
"یک فشار سنج (ترجیحا خراب) را از بالای ساختمان به پایین می اندازیم و زمان رسیدن آن را به زمین محاسبه می کنیم (
t ) . با استفاده از فرمول h=1/2 at^2 + V0 t
و قرار دادن
a=g=9.8 و V0=0 می توان ارتفاع ساختمان ( h ) را با دقت خوبی حساب کرد". وی در ادامه نحوه اندازه گیری دقیق زمان و جزئیات دیگر را توضیح داد.
استاد درس که انتظار چنین جوابی را نداشت مساله را با همکارانش در میان گذاشت. تصمیم بر این شد که طی یک امتحان شفاهی از دانشجو بخواهند که جواب درست سوال را پیدا کند.
دانشجو 15 دقیقه وقت داشت تا به سوال جواب دهد. او با عصبانیت کاغذ و قلمی برداشت و شروع به نوشتن کرد و توضیح داد که به دلیل جوابهای متفاوتی که در ذهن دارد باید به نحوی آنها را مرتب کند و بدون اینکه حرف دیگری بزند 10 دقیقه تمام نوشت و بعد نوشته هایش را تحویل داد و رفت. پاسخ او چنین بود:

1- جوابی که شما می خواهید این است که فشارهوا را در پایین و بالای ساختمان حساب کرده، از روی اختلاف فشار در واحد طول ارتفاع ساختمان را حساب کنبم، ولی دقت این روش بسیار پایین است و روشی که در امتحان نوشتم و روشهای دیگری که در ادامه می آیند، دقیق تر هستند.

2- فشارسنج را با طنابی از بالای ساختمان به پایین آویزان می کنیم تا نزدیک سطح زمین برسد. اگر آنرا مانند یک پاندول با دامنه کم به نوسان درآوریم با محاسبه پریود نوسان پاندول می توان فاصله بام ساختمان تا مرکز ثقل فشارسنج را حساب کرد.

3- فشارسنج را مانند روش قبل از بالای ساختمان آویزان می کنیم تا به سطح زمین مماس شود. با متر کردن طناب مصرفی می توان ارتفاع ساختمان را محاسبه نمود.

4- در یک روز آفتابی فشارسنج را روی زمین می گذاریم. با اندازه گیری طول سایه فشارسنج و سایه ساختمان و با معلوم بودن ارتفاع فشارسنج، جواب مساله با یک تناسب ساده حل می شود.

5- طول فشارسنج را با خط کش اندازه می گیریم و بعد ساختمان را با همان فشارسنج متر می کنیم.

6- یک ستون آب به ارتفاع ساختمان درست می کنیم و فشار آب موجود در عمق انتهایی ستون را اندازه می گیریم. محاسبات بعدی بدیهی هستند.

7- فشارسنج را می فروشیم و با مقداری از پول بدست آمده، یک متر به اندازه کافی بلند می خریم.

8- ولی بهترین روشی که پیشنهاد می کنیم این است که به سرایداری ساختمان مراجعه کنید و از او بخواهید در ازای گرفتن یک فشارسنج نو، ارتفاع ساختمان را به شما بگوید.

نتیجه اخلاقی: دانشجو نمره سوال را گرفت.
نتیجه منطقی: سعی کنید همان جوابی را که از شما می خواهند بنویسید، چون ممکن است به اندازه این دوستمان خوش شانس نباشید!

« خواستگاری »

« خواستگاری »

 

اوایل شب بود. دلشوره عجیبی تمام بدنم را فرا گرفته بود. بعد از اینکه راه افتادیم به اصرار مادرم یک سبد گل خریدیم. خدا خیر کسانی را بدهد که باعث و بانی این رسم و رسومهای آبکی شدند. آن زمانها صحرای خدا بود و تا دلت هم بخواهد گل! چند شاخه گل می کندن و کارشان راه می افتاد، ولی توی این دوره و زمونه حتی گل خریدن هم برای خودش مکافاتی دارد که نگو نپرس!!! قبل از اینکه وارد گلفروشی بشوی مثل «گل سرخ» سرحال و شادابی ولی وقتیکه قیمتها را می بینی قیافه ات عین «گل میمون» می شود. بعدش هم که از فروشنده گل ارزان تر درخواست می کنی و جواب سر بالای جناب گلفروش را می شنوی، شکل و شمایلت روی «گل یخ» را هم سفید می کند!!! البته ناگفته نماند که بنده حقیر سراپا بی تقصیر هنوز در اوان سنین جوانی، حدود ای «سی و نه» سالگی بسر برده و اصلاً و ابداً تا اطلاع ثانوی نیز نیازی به تن دادن به سنت خانمانسوز ازدواج در خود احساس نمی نمودم منتهی به علت اینکه بعضی از فوامیل محترمه خطر ترشی افتادگی، پوسیدگی روحی و زنگ زدگی عاطفی اینجانب را به گوش سلطان بانوی خاندان مغزّز «مقروض السلطنه» یعنی وزیر «اکتشافات، استنطاقات و اتهامات» رسانده بودند فلذا برای جلوگیری از خطرات احتمالی عاق شدگی زودرس و بالطبع محروم ماندن از ارث و میراث نداشته و یا حرام شدن شیر ترش مزه نخورده سی و هشت سال پیش و متعاقب آن سینه کوبیدن ها و لعن و نفرین های جگرسوز نمودن و آرزوی اشّد مجازات در صحرای محشر و از همه بدتر سرکوفت فتوحات بچه های فامیل و همسایه مبنی بر قبول شدن در رشته های دانشگاهی؛ نانوایی سنگکی اطاق عمل،تایتانیک پزشکی، مهندسی فوتولوس و متلک شناسی هنرهای تجسمی، صلاح را بر آن دیدم که حب سکوت و اطاعت خورده و به خاطر پیشگیری از بمباران شدن توسط هواپیماهای تیز پرواز «لنگه کفشهای F14» و موشکهای بالستیک «نیشگون ها و سقلمه های F11» و غش و ضعف های گاه و بیگاه «مادر سالار» به همراه از خانه بیرون کردنهای «پدر سالار» و تهدیدات جانی و مالی فوق العاده وحشتناک همشیره های مکرّمه با مراسم خواستگاری امشب موافقت به عمل آورده و خود را به خداوند منان بسپارم.

خلاصه کلام به هر جان کندنی که بود به مقصد رسیدیم. بعد از مدتی در باز شد و قیافه پدر و مادر عروس خانم از دور نمایان شد. چشمتان روز بد نبیند! پدر عروس که فکر می نمود من بوده ام که ارث بابای خدا بیامرزشان را بالا کشیده ام، چنان جواب سلامم را داد که دیگر یادم رفت به او بگویم مرا به غلامی بپذیرد، از همین حالا معلوم بود که بیشتر از غلامی و نوکری خانواده شان چیزی به من نمی ماسد!! مادر عروس خانم نیز چنان برو بر به چشمانم خیره شده ورانداز می نمود که اولش فکر کردم قرار است خدای نکرده با ایشان ازدواج کنم، فقط مانده بود بگوید که جورابهایت را هم در بیاور ببینم پاهایت را سنگ پا زده ای یا نه!!! بعدش هم نوبت خواهر ها و برادرها عروس رسید. معلوم بود که از حالا باید خودم را روزی حداقل یک فصل کتک خوردن از دست برادرهای عروس آماده می نمودم. به خاطرهمین هم با خودم تصمیم گرفتم که اگر زبانم لال با عروسی ما موافقت شد سری به اداره بیمه «فدائیان راه ازدواج» زده و خودم را بیمه «شکنجه زناشوئی» و بیمه «بدنه شخص ثالث» کنم! علی ایحال، بعد از مدتی انتظار و لبخند ها و سرفه ها و تعارف های مکش مرگما تحویل هم دادن، عروس خانم هم با سینی چای قدم رنجه فرمودند. عروس که چه عرض کنم، دست هر چی مامان گودزیلا را از پشت بسته بود! بعد از اینکه چای جوشیده دست خانوم خانوما را میل کردیم، پدر عروس خانم شروع به صحبت نمود. ایشان آنقدر از فواید ازدواج و اینکه نصف دین در همین عمل خیر گنجانده شده است و بعدش هم بایستی ازدواج را ساده برگزار کرده و خرج بالای دست داماد نباید گذاشت، گفت و گفت که به خود امیدوار شدم و کم کم آن رفتار خشن اولشان را به حساب ظاهر بینی و قضاوت ناعادلانه خودم گذاشتم. پس از اینکه سخنان وزیر ارشاد، پدر زن آینده به پایان رسید وزیر جنگ، مادر زن عزیز شروع به طرح سوالات تستی به سبک کنکور سراسری کرد. ابتدا مادر عروس با یک لبخند ملیح و دلنشین واز شغل اینجانب سوال نمود. من هم با تمام صلابت خودم را کارمند معرفی کردم. کفر ابلیس عارضتان نگردد!! مادر عروس که انگار تیمور لنگ قرار است دوباره به ایران حمله کند چنان جیغی زده و به گونه ای مرا به زیر رگبار ناسزاهای اصیل پارسی رهنمون ساخت که از ترس نزدیک بود، دو پای داشته را با دو دست دیگر به هم پیوند زده و چهار نعل از پنجره اطاق پذیرایی طبقه پنجم ساختمان به بیرون پریده و سفر به ولایت عزرائیل را آغاز نمایم. در ادامه جلسه بازجویی (ببخشید خواستگاری) خواهر بزرگتر عروس از من راجع به ویلای شمال و اینکه قرار است تعطیلات آخر هفته را با خواهر جانشان به ماداگاسکار تشریف برده یا سواحل دلپذیر شاخ آفریقا، سولات بسیار مطبوعی را مطرح نمودند. خانمم نیز از فرصت بدست آمده استفاده ابزاری کرده و مدل ماشینی را که قرار بود خواهر فرخ سرشتشان را سوار آن بنمایم از من جویا شد. بنده ندید بدید هم که تا حالا توی عمر شریفم بهترین ماشینی که سوار شده ام اتوبوس شرکت واحد بوده است از اینکه توانایی حتی خرید یک روروک یا سه چرخه پلاستیکی اسباب بازی را نیز نداشته و نمی توانستم همراه با خواهر دردانه ایشان سوار بر «اپل کوراساو» و «دوو سیلویا» و «پیکان خمیری» در خیابانهای «شهرک شرق و میر عروس و خوشبخت آباد» ویراژ داده و دلم دیمبو و زلم زیمبو راه بیندازم کمال تأسف و تأثر عمیق خویش را بیان نمودم. بابای عروس هم که در فواید ساده برگزار کردن مراسم عروسی یک خطبه تمام سخنرانی کرده بود از من برای دخترشان سراغ خانه دوبلکس با سقف شیبدار، آشپزخانه اپن و دستشویی کلوز و خلاصه راحتتان کنم کاخ نیاوران را می گرفت. هر چند که حضرت اجل نیز بعد از اینکه فهمید داماد آینده شان خانه مستقل نداشته و قرار است اجاره نشینی را انتخاب نماید نظرشان در مورد دامادهای گوگولی مگولی برگشته و به من لقب «گدای کیف به دست» را هدیه نمودند!

بعد از تمام این صحبتها نوبت به سوالات عروس خانم رسید. اولین سولا ایشان در مورد موسیقی بود و اینکه بلدم ارگ و گیتار و تنبک بزنم یا نه؟ واقعاً دیگر این جایش را نخوانده بودم. مثل اینکه برای داماد شدن شرط مطربی و رقص باباکرم نیز جزء واجبات شده بود و ما خبر نداشتیم! دومین سوال ایشان هم در مورد تکنولوژی مخابرات خلاصه می شد، عروس خانم تلفن موبایل را جزء لاینفک و اصلی زندگی آینده شان می دانستند، من هم که تا حالا بهترین تلفنی که با آن صحبت کرده ام تلفن عمومی سر کوچه مان بوده توی دلم به هر کسی که این موبایل را اختراع کرده بود بد و بیراه گفته و از عروس خانم به خاطر نداشتن موبایل عذر خواهی نمودم. بعد از این که عروس خانم فهمید که از موبایل هم خبری نیست سگرمه هایش را درهم کرده و مرا یک «بی پرستیش عقب افتاده از دهکده جهانی آقای مک لوهان» توصیف نمود، البته داغ عروس خانوم هنگامه که متوجه شد بنده بی شخصیت از کار با اینترنت و ماهواره هم سر در نیاورده و نمی توانم مدل لباس عروسی ایشان را از آخرین «بوردهای مد 2000 افغانستان» بیرون بیاورم، تازه تر شده و چنان برایم خط و نشان کشید که انگار مسبب قتل «راجیو گاندی» در هندوستان عموی بنده بوده است و لاغیر!

در ادامه سوالات فوق، علیا مخدره از من توقع برگزاری مراسم عروسی در باشگاه یا هتل را داشتند، چون به قول خودشان مراسم عروسی که توی باشگاه برگزار نشود باعث سر شکستگی جلوی فامیل و همسایه ها می شود! والله، اینجایش که دیگر برایم خیلی جالب بود ما تا حالادیده بودیم که باشگاه جای کشتی گرفتن و فوتبال و والیبال بازی کردن است ولی مثل اینکه عروس خانم ها جدید زمین چمن و تشک و تاتامی را با محضر ازدواج اشتباه گرفته اند، الله اعلم! سوال چهارم هم به تخصص بنده در نگهداری و پرستاری از «گربه ها و سگهای ایشان» در منزل آینده مربوط می شد که این بار دیگر جداً نیاز به وجود متخصصین باغ وحش شناسی و انجمن دفاع از حقوق بقای وحش احساس می گردید تا برای به سرانجام رسیدن این ازدواج میمون و خجسته کمی فداکاری به خرج و راه و روشهای «معاشرت دیپلماتیک» با آن موجودات زبان بسته را نیز به داماد فدا شده در راه عشق «هاپوها و میو میوها» آموزش می دادند، بعد از تمام این وقایع ناخوشایند نوبت به مهریه رسید. خواهر کوچکتر عروس به نیت صدو دوازده نفر از یاران «لین چان» در سریال «جنگجویان کوهستان» اصرار داشت که صدو دوازده هزار سکه طلا مهریه خواهر تحفه اش باشد و به نیت اینکه در سال هزار و سیصد و چهل نه به دنیا آمده، هزار و سیصد و چهل و نه سکه نقره هم به مهریه اش اضافه شود! باز جای شکرش باقی بود که سال تولد در ایران «شمسی » می باشد اگر «میلادی» بود چه خاکی به سرم می کردم! بعد از قضیه مهریه نوبت شیربها شد. مادر عروس به ازای هر سانتیمتر مکعب از آن شیر خشکی به دختر خودش داده بود برای ما دلار، یورو، سپه چک، عابر چک و سهام کارخانجات پتروشیمی کرمانشاه و تراکتورسازی تبریز را حساب کرده به طوریکه احساس نمودم که اگر یک ربع دیگر توی این خانه بنشینیم خواهند گفت که لطفاً پول آن بیمارستانی را که عروس خانم در آنجا بدنیا آمده و پول قند و چایی مهمانهایشان را هم ما حساب کنیم!

بعد از تمام این حرفها مادر بخت برگشته ما یک اشتباهی کرده و از جهیزیه ننه فولاد زره، عروس ترگل ورگلشان سوال نمود. گوشتان خبر بد نشنود! آن چنان خانواده عروس، مادرم را پول دوست، طماع، گدای هفت خط، تاجر صفت، دلال، خیانتکار جنگی و جنایتکار سنگی معرفی کردند که انگار مسبب اصلی شروع جنگ جهانی دوم مادر نئونازی بنده بوده است، نه جناب هیتلر! به هر تقدیر در پایان مراسم بعد از کمی مشورت خانواده عروس جواب «نه» محکم و دندان شکنی را تحویلمان دادند و ما هم مثل لشکر شکست خورده یأجوج و مأجوج به خانه رجعت نمودیم، پس از آن «دفتر معاملات ازدواج» با خودم عهد بستم که تا آخر عمر همچون ابوعلی سینا مجرد مانده و عناصر نامطلوبی به مانند خواستگاری و ازدواج و تأهل را نیز تا ابد به فراموشی بسپارم، بیخود نیست که از قدیم هم گفته اند؛ آنچه شیران را کند روبه مزاج، ازدواج است، ازدواج!!!!!!

حقایقی جالب از زندگی

 

At least 5 people in this world love you so much they would die for you 

حداقل پنج نفر در این دنیا هستند که به حدی تو را دوست دارند، که حاضرند برایت بمیرند  

 

At least 15 people in this world love you, in  some way 

حداقل پانزده نفر در این دنیا هستند که تو را به یک نحوی دوست دارند 

 

 The only reason anyone would ever hate you, is because they want to be just like you 

تنها دلیلی که باعث میشود یک نفر از تو متنفر باشد، اینست که می‌خواهد دقیقاً مثل تو باشد  

 

A smile from you, can bring happiness  to anyone, even if they don't like you  

یک لبخند از طرف تو میتواند موجب شادی کسی شود حتی کسانی که ممکن است تو را نشناسند  

 

Every night, SOMEONE thinks about you before he/ she goes to sleep 

هر شب، یک نفر قبل از اینکه به خواب برود به تو فکر می‌کند  

 

  You are special and unique, in your own way 

تو در نوع خود استثنایی و بی‌نظیر هستی  

 

Someone that you don't know even exists, loves you 

یک نفر تو را دوست دارد، که حتی از وجودش بی‌اطلاع هستی   

 

When you make the biggest mistake ever, something good comes from itوقتی بزرگترین اشتباهات زندگیت را انجام می‌دهی ممکن است منجر به اتفاق خوبی شود 

 

When you think the world has turned it's back on you, take a look
you most likely turned your back on the world

وقتی خیال می‌کنی که دنیا به تو پشت کرده، یه خرده فکر کن،
شاید این تو هستی که پشت به دنیا کرده‌ای

 
Always tell someone how you feel about them
you will feel much better when they know 

همیشه احساست را نسبت به دیگران برای آنها بیان کن،
وقتی آنها از احساست نسبت به خود آگاه می‌شوند احساس بهتری خواهی داشت  

  

If you have great friends, take the time to let them know that they  are great

وقتی دوستان فوق‌العاده‌ای داشتی به آنها فرصت بده تا متوجه شوند که فوق‌العاده هستند

تعمیر موبایل

الف) تعمیر کار ماهر و ورزیده کسی است که عیب یاب خوبی باشد

ب) عیب یاب زمانی در کار خود موفق است که تعویض کار قطعه خوبی باشد.

ج) عیب یاب موفق باید، لوازم و قطعه ها مربوط به کار خود را در اختیار داشته باشد.  بحث ها در مورد تلفن همراه
دو پارامتر اصلی : سخت افزار و نرم افزار است. 

لوازم مورد استفاده سخت افزار :

الف) دستگاه تهویه هوای داغ

ب) دستگاه های منبع تغذیه شامل :
 

۱. شوک دادن به باتری ها
۲. شانه مستقیم
۳.روشن کردن بدون باتری
۴. روشن کردن شارژهای فندکی
۵.عیب یابی در سری گوشی های خاموش؛ بر اساس نحوه جریان
گوشی 

ج) ست پیچ گوشتی

د) پنس ها – آنتی مگنیک باید باشند

ه) سیم چین

ر) سیم قلع از نوع سه دهم میلی متر(۳/۰)

ز) پیچ گوشتی های چهارسوی ریز

چ) شابلون

د) خمیر قلع

ذ) سیم قلع کش

خ) روغن لحیم

ت) مایع فلکس یاخمیر فلکس و یااسپری فلکس

پ) گیره کار

ث) مولتی متر

ن) نقشه راهنمای اصلی، نقشه مادربرد

ص) استفاده از نرم افزارها

ض) دستگاه باکس

ع) کابل های دیتا

غ) دستگاه خواننده کارت حافظه

ی) دستگاه تبادل کننده اطلاعات 

 بررسی اصولی در مورد تقسیم بندی مداری مادربرد
 مادربرد به ۳ مدار تقسیم می شود:

الف) مدار RF موسوم به مدار فرکانس های رادیویی، که خود از دو قسمت تقسیم شده است.

۱. RX دریافت فرکانس

۲. TX ارسال فرکانس

ب) مدار Buse Band ! کنترل دیجیتال

ج) UI : user interface رابطه میان کاربرد موبایل

عیب باتری

 عیب های باتری اصلی :

باتری اصلی از سلول های سری تشکیل شده اند و مواد شیمیایی داخل آن ها می تواند مشکلاتی به شرح پدید آورد.
الف) تخلیه سریع باتری
ب) خواب الکتریکی
ج) قطعی در مدار باتری


یکی از عیب های عمده فساد در باتری است و برحسب نوع تخلیه عیب یابی می شود.


الف) در حالتی که باتری سریع شارژ و دشارژ شود
ب) در حالتی که نرمال، شارژ و سریع دشارژ و سپس خاموش می گردد
▪ در حالت اول قطعه های مانند:
حد باتری، مقاومت فیوزی دویست و بیست در گوشی های خاص اشکال نرم افزاری در آی سی خاص
در حالتی که باتری نرمال شارژ و سریع دشارژ شود ؛ با پیغامی مانند low change مواجه می شوید.
 قطعه های مانند:
پاور آمپیلی فایر که ولتاژ خود را از باتری می گیرد و در زمانی که آی سی معیوب شود. باتری سریع تخلیه می شود.
▪اشکال دوم در خازن آنتالیوم مدار TX
▪اشکال سوم در خود باتری
Backup است


 خواب الکتریکی :


باتری نیاز به شوک دادن دارد که از دستگاه منبع تغذیه استفاده می شود که باید از طریق خاصی انجام شود.


دستگاه منبع تغذیه تقسیماتی را برای خود دارد:


▪ ولتاژ
▪ جریان
۱. شوک دادن به باتری
شارژ
مستقیم باتری
۲/۷=۲×۶/۳
۶۰۰ma
برای عمل شوک دادن سیم منفی را بر روی سیم پلیت منفی ثابت نگه داشته و سیم مثبت را به صورت ضربه ای به باتری می زنیم.
در کار شارژ مستقیم ما ولتاژ مستقیم را یک ولت اضافه می کنیم در ارتباط با قطعی در مدارباتری،‌اگر در داخل باتری سولفاتگی باشد و یا ارتباط داخلی قطع شود آن را تعویض می کنیم؛ ولی باید بدانیم که در حالت قطعی مدار قرار داریم.
در دستگاه منبع تغذیه بر پایه دو پارامتر ولتاژ و جریان می توان کارهای خاصی را انجام داد. اگر باتری را به دستگاه منبع تغذیه باتری را وصل می کنیم و جریانی را نشان ندهد بنابراین قطعی نداریم. به همین علت باتری می بایست تعویض گردد.
در خواب الکتریکی حالتی به وجود می آید که جریانی معادل شش دهم ۶/۰ آمپر یا ششصد میلی آمپر را مشاهده می کنیم و می توان به باتری شوک وارد کرد.


 عیب های باتری Backup :


خود به خود خاموش کردن گوشی، خود بخود هنگ کردنِ گوشی و یا تخلیه سریع گوشی، از دست دادن تنظیم تاریخ، ساعت و یا مواردی مانند هنگ کردن گوشی در حین مکالمه از عیب های باتری به شمار می آید. دستگاه منبع تغذیه می تواند در روشن کردن باتری کمک نماید.


اولین حرکت برای عیب یابی، پلیت های مثبت و منفی است


۱- پلیت و حرارت سنج
۲- پلیت BSI
برای تشخیص مثبت و منفی آن به وسیله تست بارز یا بوق می توان تشخیص داد آن پلیتی که با منفی اتصال داشته باشد پلیت منفی و دیگری مثبت است.
این کار به وسیله دستگاه مولتی متر این کار انجام می شود . وقتی ارتباط برقرار شد بوق دستگاه بلند می گردد.
برای بررسی عمل نکردن ال سی دی گوشی باید آی سی‌های آن را بررسی کرد.
اگر به وسیله هیت گرفتن بر روی
گوشی مشکل حل نشد، قطعه مورد نظرمی بایست تعویض شود.