آراج آفاق

مسجدسلیمان دیار بختیاری(mis) ، جملات کوتاه و آموزنده ،گنجینه های معنوی

آراج آفاق

مسجدسلیمان دیار بختیاری(mis) ، جملات کوتاه و آموزنده ،گنجینه های معنوی

الهی

ای آنکه چون از تو دورم با شیوه ای دلربا مرا به سوی خود خوانی و چون به سویت رو می کنم مرا از خود می رانی .
با هر دمی چون نوزادی تازه متولد شده پا به صحنه وجود می گذاری و با دمی دیگر در قهقرای وجود گم می شوی .
گه با خروش می آیی و با خروش می روی .
و گاه به آرامی بی آنکه خود بخواهم میهمان نا خوانده می شوی و آنگاه که خوابم  با بوسه ای خاطره انگیز مرا ترک می کنی .
دلخوشم که چون از خواب برخیزم تو را در کنار خواهم گرفت و در گرمی آغوشت باز به خواب روم
اما چه آرزوی عبسی .
بودن شاه با رعیت را ممکن نیست و تو شاهی و من هنوز رعیتم .
چون نیک می نگرم هر چه بدان می رسم رد پایی از تو در آنجا می یابم ، آنچه می آفرینم با قدرت تو می آفرینم و آنچه را که در می یابم تو نشانم می دهی .
چون کوری عصا زنان در کو چه های تاریک وجود ، ترسان و لرزان قدم می زنم و تنها به بود تو در کنار خویش دلشاد و قویم .

گر چه چشمانم نابیناست اما قلبم پذیرای وجود توست.
در حیرتم که چون خود را به من عرضه کنی مرا تاب آن هست که در چشمانت بنگرم
و البته تا نرسم نبینم و تا قابل نباشم مستحق دیدار نشوم
و نمی دانم آیا تو را خواهم دید بی آنکه نظاره گر خود باشم؟
و چه صعب است و دشوار کنکاش زوایای وجود خود.
شب ها و روزها در رویا های خود غوطه وریم و تو را در میان رویا هایمان جستجو می کنیم
اندیشه می کنیم و در اندیشه گمیم.
دعا می کنیم و با اتکاء به امید یاری تو نفس می کشیم  که شاید روزی آمال و آرزوهای ما ، آنچه را که امروز و روزهای بعد در این مرحله و مراحل بعد، خلقش می کنیم را ببینیم و در آن سکنا گزینیم.
و چه زیباست ترک منزلی برای سکنا در منزلی دیگر
و ترک اینجا نه هجران است بلکه وصالیست در منزلی فاخرتر
و تو صاحب منازل بسیاری