آن شب اندر بیت مولا غیر درد و غم نبود
هیچ کس مظلومتر از او در این عالم نبود
اشک بود و آه بود و سوز بود و شور بود
بود بیمار و طبیب، اما کمی مرهم نبود
وقت گفتار وصایا بود و هنگام وداع
حال فرزند بزرگش ظاهراً درهم نبود
عمر او رفت و به رغم آخر عمر نبی
آخرین حرف علی را هیچ نامحرم نبود
غیر عباس و حسین و زینبین و مجتبی
آشنا و محرمی در حلقه ماتم نبود
صحبت از دشت بلا بود و غریبی حسین
غیر سقّای حرم کس بر عطش ملزم نبود
کی توان گفتا که در اینمحفل پر شور و شین
دختر یکدانه پیغمبر اکرم نبود
در میان سطرهای آخر درس علی
غیر اکرام و سفارش بر بنی آدم نبود
گفت کن با قاتلم اینک مدارا یا بُنی
گرچه پیمان بست با ما عهد او محکم نبود
چون سوی دیدار زهرا بود نائل زین سبب
از علی خوشحالتر آنشب در این عالم نبود
گویید به این طفلان من شیر نمیخواهم
اینگونه یتیمان را دلگیر نمیخواهم
ای اهل وفا گویید با قوم جفا پیشه
بردست یتیمانم زنجیر نمیخواهم
یک روز به ظرف شیر یک روز به ضرب تیر
خود شیر خدا هستم شمشیر نمیخواهم
از زینبم استقبال با سنگ نمیارزد
از لشگرم استقبال با تیر نمیخواهم
ارکان نمازم را بی واهمه بشکافید
هنگام نماز امّا تکفیر نمیخواهم
تکریم کنم امروز در کوفه یتیمان را
کوفی! ز یتیمانم تحقیر نمیخواهم
دل تنگ رسول اللّه دل بسته زهرایم
در دیدن دلداران تأخیر نمیخواهم
مشتاق به دلدارم لبیک به لب دارم
یک لحظه لقاء اللّه را دیر نمیخواهم
با قاتلم ای دلبند از لطف مدارا کن
هنگام قصاصش هیچ تأثیر نمیخواهم
بر قلب زینب ابر غم میبارد امشب
سوز دلش بوی مدینه دارد امشب
زینب ز ابر دیده میبارد ستاره
دارد به پیشانی بابایش نظاره
آرام بهرش سفره افطار چیند
در چشم او رخساره مادر بیند
این عالمه غیر معلم بی قرار است
آگه شده بابای او چشم انتظار است
آرامش او کرده زینب را پریشان
گوید پدر اینگونه قلبم را ملرزان
ای کاش من در کوچه سیلی خورده بودم
اینجا نبودم در مدینه مرده بودم
ای کوچههای کوفه از غربت بمیرید
بوسه ز پای رهبری مظلوم گیرید
ای خاک نخلستان ز رویش توشه بردار
خود را به زیر پای او آرام بگذار
مرغان عاشق راه مولا را بگیرید
او بی کس است امشب شما بهرش بمیرید
امشب علی مات جمالی لاله گون است
ذکر لبش »انا الیه راجعون« است
خانه نشین داغ زهرای نجیب است
دلخسته از نامردی شهری غریب است
محراب را چون پشت در گلگون نماید
بر شهر خونین او سر غربت بساید
بهر علی هنگامه پرواز گردید
تا که ز پا افتاد دستش باز گردید
ای خدا ای فاتح هر مشکلم
وی همه آرامش جان و دلم
بشنو از دل راز یک بی آبرو
ده مجال گفتگویم، گفتگو
در شب احیا به تو رو کردهام
خویش را با توبه همسو کردهام
گرچه عمری با گنه بنشستهام
گرچه قلب صاحبم بشکستهام
صبر کن، از کیفر من بر حذر
تا کنم در خویش تجدید نظر
بهر تو خود را مهیا میکنم
توبه را در خویش احیا میکنم
هر که باید رفت چون فرزند نوح
توبه باید، توبه از نوع نصوح
چونکه امشب بامنیبین زیستم
راضی از عمر گذشته نیستم
بر تو عمری بدگمانی داشتم
بهر شیطان آشنائی داشتم
چون بگیرم آینه در دست خویش
فاش بینم، فاش، روی پست خویش
گرچه دل بد کرده تکفیرش مکن
بندهات برگشته تحقیرش مکن
هرکه بر حال خراب خود رسید
پیش از مردن حساب خود رسید
هر که گیرد آینه در پیش رو
کردههای خویش بیند مو به مو
خویش را بیند که خود با خود چه کرد
تا بداند سخت باید توبه کرد
باید از بگذشتهها عبرت گرفت
دست را بر زانوی همت گرفت
حال باید وادی تحلیف رفت
یا علی گفت و سوی تکلیف رفت
سخت باید نفس را بشکست و ماند
عهد و پیمان با شهیدان بست و ماند
همچنان بار شهیدان مبین
مانده انبان یتیمان بر زمین
راه ما راه شهیدان خداست
کیست پرسد ای خدا مهدی کجاست
گرچه دل شرمنده است از روی تو
ای خدا با مهدی آمد سوی تو
نیستم اینک از الطافت خدا
سینهای دارم شبستان خدا
یا حلیم امشب که من سرگشتهام
یا علی گویان سویت بر گشتهام
ای خدا طالب کلام توأم
تشنهام تشنه سلام توأم
تو همه حاجت و جواب منی
بر طرف ساز هر حجاب منی
تو سزاوار سجده عشقی
تو حواله کننده رزقی
چاره ساز قلوب پُر آهی
راه ساز هر آنچه گمراهی
تو کرامت کننده فضلی
در فضیلت دو دست پر بذلی
تو کریمی تو ناصری تو حلیم
تو حکیمی تو قادری تو علیم
تو عزیزی تو مؤمنی تو مجید
تو ودودی تو مبدعی تو معید
تو حبیبی تو خالقی تو مجیب
تو حسیبی تو رازقی تو رقیب
تو جلیلی تو بارئی تو جمیل
تو وکیلی تو صاحبی تو کفیل
تو مفتح تو مقتدر تو کبیر
تو مفرّج تو منتقم تو مجیر
تو گشاینده گرههایی
تو زداینده غم مایی
تو به ما لطف هل اتی کردی
ختم پیغمبران عطا کردی
پدری دادهای چنان مولا
مادری دادهای چنان زهرا
تویی آن منعم و تویی ذوالمن
تو به ما دادهای حسین و حسن
تو به ما دادهای همه حاجات
بانویی همچو عمّه سادات
ای تو داده به شیعه شیون و شین
کاشف الکرب دادهای به حسین
دل ما را تو کردهای عاشق
آفریدی تو شیعه صادق
تو دل نرم دادهای به رضا
خواهری شبه زینب کبری
تو به ما دادهای ولایت را
نعمت پاک مرجعیت را
شکر هر نعمتی تو را باید
پس چرا مهدیات نمیآید
قدرت شکر کوه نعمت نیست
علت طول عصر غیبت چیست؟
گر گناهان ماست سدّ ظهور
ظلمت ما ببر به آیه نور